کلمه جو
صفحه اصلی

گریه گرفتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بگریه وا داشتن : روضه خوان از مستمعین خیل گریه گرفت . یا گریه گرفتن کسی را . بگریه در آمدن او : از مشاهد. وضع بدبختیها گریه اش گرفت .

لغت نامه دهخدا

گریه گرفتن. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بمعنی به گریه انداختن است. گریان ساختن. به گریه درآوردن ، چنانکه روضه خوان از مستمعان.

پیشنهاد کاربران

گریه گرفتن: [اصطلاح مداحی ]امروزه، یکی از هدف های مداحی هم چنین یکی از شیوه های محک زدن میزان موفقیت یک مداح در مداحی، گریاندن مستمع است. در میان بسیاری از مداحان، توان �گریه گرفتن� از اهل مجلس، نشان موفقیت مداح به حساب می آید!


کلمات دیگر: