کلمه جو
صفحه اصلی

زبال

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنچه مورچه به دهان بردارد. ۲ - چیز اندک شئ قلیل .
آنکه زبل جمع میکند

فرهنگ معین

(زِ یا زُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - آن چه که مورچه به دهان بردارد. ۲ - هر چیز اندک .

لغت نامه دهخدا

زبال . [ زُ ] (ع اِ) لغتی است در زِبال بمعنی چیز اندک و حقیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ فوق شود.


زبال. [ زِ ] ( ع اِ ) آنچه مورچه برداشته برد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج العروس ). در نسخ قاموس : ما تحمله النحلة بفمها است و صواب نملة است. ( تاج العروس ). || چیز اندک و حقیر. ( منتهی الارب ). ما اصاب زِبالا و زُبالا؛ یعنی نرسیده «بدست نیاورده » چیزی را. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

زبال. [ زُ ] ( ع اِ ) لغتی است در زِبال بمعنی چیز اندک و حقیر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده فوق شود.

زبال. [ زَب ْ با ] ( ع ص ) آنکه زبل ( سرگین ) جمع میکند و این ماده را ندیده ام و از آن روی آوردم که بگفته قراء این گونه اشتقاق قیاسی است. ( اقرب الموارد ). سرگین کش و گودبر. ( ناظم الاطباء ). سرگین کش. ( ملخص اللغات حسن خطیب ). رجوع به تاج العروس و زباله کش شود.

زبال . [ زَب ْ با ] (ع ص ) آنکه زبل (سرگین ) جمع میکند و این ماده را ندیده ام و از آن روی آوردم که بگفته ٔ قراء این گونه اشتقاق قیاسی است . (اقرب الموارد). سرگین کش و گودبر. (ناظم الاطباء). سرگین کش . (ملخص اللغات حسن خطیب ). رجوع به تاج العروس و زباله کش شود.


زبال . [ زِ ] (ع اِ) آنچه مورچه برداشته برد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج العروس ). در نسخ قاموس : ما تحمله النحلة بفمها است و صواب نملة است . (تاج العروس ). || چیز اندک و حقیر. (منتهی الارب ). ما اصاب زِبالا و زُبالا؛ یعنی نرسیده «بدست نیاورده » چیزی را. (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: