مترادف خشکاندن : خشک کردن، خشکانیدن، پژمرده کردن، از بین بردن، نابود کردن
خشکاندن
مترادف خشکاندن : خشک کردن، خشکانیدن، پژمرده کردن، از بین بردن، نابود کردن
فارسی به انگلیسی
to(cause to)dry, to desiccate, to drain
air, dry, sear
مترادف و متضاد
۱. خشک کردن، خشکانیدن
۲. پژمرده کردن
۳. از بین بردن، نابود کردن
خشک کردن، خشکانیدن
پژمرده کردن
از بین بردن، نابود کردن
سوزاندن، خشکاندن، داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) خشک کردن آب و رطوبت چیزی را گرفتن ( بوسیل. حرارت دادن یا در آفتاب گذاشتن ) .
فرهنگ معین
(خُ دَ ) (مص م . ) خشکانیدن .
لغت نامه دهخدا
خشکاندن. [ خ ُ دَ ] ( مص )خشک کردن. تجفیف. خشکانیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ عمید
گرفتن آب یا رطوبت چیزی، به ویژه به سیلۀ آفتاب یا حرارت، خشک کردن.
کلمات دیگر: