افزوده
فارسی به انگلیسی
increased, added
addition, additional, adjunct, dopant, supplementary, up , more, super-, supplement
فارسی به عربی
ملحق
مترادف و متضاد
فرعی، اضافی، افزوده
فرعی، افزوده، الحاقی
اضافی، افزوده، زائد، کبیسه، اندر جاه
فرهنگ فارسی
افزون شده علاوه شده بیشتر شده
← واکۀ افزوده
لغت نامه دهخدا
افزوده. [ اَ دَ / دِ ] ( ن مف ) افزون شده. علاوه شده.بیشترشده. ( ناظم الاطباء ). مضاف. ( یادداشت دهخدا ).
فرهنگ عمید
افزاییده، زیادشده، افزون شده: ارزش افزوده.
دانشنامه عمومی
افزوده (دستور زبان). در دستور زبان، افزوده ها آن بخش از یک جمله اند که اطلاعات اضافی از زمان، چگونگی و نحوه عملکرد کنشی را به دست می دهند. برخلاف متمم ها که مکرراً اجباری هستند، افزوده ها در جمله اختیاری هستند.
وابسته فعلی
گزاره
برای نمونه در جملهٔ:
بخش «در کمال ناباوری» افزوده است.
افزوده یکی از عناصر ساختمانی بند به شمار می آید که می تواند به صورت عبارت حرف اضافه ای، گروه اسمی، قید و هم چنین بندهای ساده ظاهر شود. بسیاری از دستورنویسان یا زبان شناسان، افزوده را ادات نامیده اند، لیکن مواردی چون ادوات استفهام، ادوات نفی و غیره وجود دارد که همه آن ها افزوده نیستند و از این رو بهتر است برای مفهوم بالا واژه افزوده به کار گرفته شود.
وابسته فعلی
گزاره
برای نمونه در جملهٔ:
بخش «در کمال ناباوری» افزوده است.
افزوده یکی از عناصر ساختمانی بند به شمار می آید که می تواند به صورت عبارت حرف اضافه ای، گروه اسمی، قید و هم چنین بندهای ساده ظاهر شود. بسیاری از دستورنویسان یا زبان شناسان، افزوده را ادات نامیده اند، لیکن مواردی چون ادوات استفهام، ادوات نفی و غیره وجود دارد که همه آن ها افزوده نیستند و از این رو بهتر است برای مفهوم بالا واژه افزوده به کار گرفته شود.
wiki: افزوده (دستور زبان)
فرهنگستان زبان و ادب
[زبان شناسی] ← واکۀ افزوده
پیشنهاد کاربران
این من متضادش رو خواستم که نیست پس این کاری که متضاد نیست هیچی بلد نیستید
کلمات دیگر: