کلمه جو
صفحه اصلی

اقتصاد اطلاعات

فرهنگ فارسی

1. در اقتصاد خرد، شاخه‌ای که به مطالعۀ چگونگی تأثیر اطلاعات بر تصمیمات اقتصادی می‌پردازد 2. مبحثی که در آن دادوستد اطلاعات به‌عنوان یک کالای اقتصادی مطالعه می‌شود


دانشنامه عمومی

بحث دربارة نقش اطلاعات در اقتصاد، از بازاندیشی و زیر سؤال بردن یکی از فرض های نظریة رقابت کامل در بازار شروع شد. این فرض بر این مبنا است که تمام شرکت کنندگان در بازار، از تمام قیمت ها و تمام اطلاعات فناورانه مربوط، اطلاعات کامل دارند. بدین معنا که از یک سو، بنگاه ها، قیمت های تمام کالاهایی را که احتمالاً می توانند تولید کنند و فناوری تولید این کالاها و نیز قیمتی که در آن می توانند نهاده های لازم را خریداری کنند، می دانند. از سوی دیگر، تمام افراد هم از قیمت هایی که در آن می توانند تمام کالاها را خریداری کنند و منابع شان را به طورکلی و به خصوص نیروی کارشان را بفروشند، آگاه هستند. به عبارت دیگر فرض می شود که مصرف کنندگان، صاحبان منابع و بنگاه هایی که در بازار هستند، دربارة وضعیت حال وآیندة قیمت ها و هزینه ها و فرصت های اقتصادی بازار، اطلاعات کامل دارند؛ بنابراین مصرف کنندگان قیمتی بیش از آنچه لازم است، برای کالا نمی پردازند. تفاوت قیمت ها به سرعت از بین می رود و در سراسر بازار برای هر کالا تنها یک قیمت مطرح می شود. منابع به پیشنهاد دهندة بالاترین قیمت، فروخته می شود و با داشتن اطلاعات کامل از جریان قیمت ها و هزینه ها در حال و آینده، تولیدکنندگان به طور دقیق می دانند که چه میزان باید تولید کنند.
استیگلر(George Stigler)
آکرلف (George Akerlofe)
ویکری (William Vickrey)
میرلس(James Myles)
فردریش هایک در مقاله پیشگام خود در سال ۱۹۴۵ معتقد است: «ما باید به نظام قیمت به عنوان مکانیزم انتقال اطلاعات بنگریم» (هایک، ۱۹۴۵: ص۵۲۶). هایک در ادامه ذکر می کند که: چه مسئله ای را می خواهیم حل کنیم وقتی تلاش می کنیم که نظم اقتصادی منطقی بسازیم؟ یک پاسخ این است که اگر ما همه اطلاعات مربوط را داشتیم و می توانستیم از نظام معین ترجیحات شروع کنیم و نیز اگر از ابزارهای موجود آگاهی کامل داشتیم، تنها یک مسئله باقی می ماند و آن پاسخ به این پرسش است که بهترین راه استفاده از ابزارهای موجود، چیست.
اما «آگاهی» از شرایط مورد استفاده هیچ گاه به شکل متمرکز یا ادغام شده، وجود ندارد؛ بلکه این آگاهی صرفاً به صورت اجزای (ذره های) پخش شده، ناقص است و تمام افراد جدا از هم، آن را در اختیار دارند؛ بنابراین مسئله اقتصادی جامعه این است که چگونه منابع «معین» را با استفاده از اطلاعات تخصیص دهیم، درحالیکه به هیچ کس کل آن اطلاعات داده نشده است. برنامه ریزی برای تخصیص منابع موجود، مبتنی بر «اطلاعاتی» است که باید به برنامه ریز داده شود و از قبل در اختیار او نیست.
چه کسی باید برنامه ریزی کند؟ اختلاف نظردربارهٔ این نیست که آیا برنامه ریزی باید انجام شود یا نه؛ بلکه در این مورد است که آیا برنامه ریزی برای کل نظام اقتصادی باید مرکزی باشد یا باید میان تعداد زیادی از افراد تقسیم شود. اصطلاح «برنامه ریزی» که در ادبیات اقتصادی متداول است، به معنای برنامه ریزی مرکزی است؛ یعنی هدایت کل نظام اقتصادی طبق یک برنامة یکپارچه انجام شود. رقابت به معنای برنامه ریزی غیر متمرکز است و تعداد زیادی از افراد، جداگانه، آن را انجام می دهند. اینکه کدام یک از این دو نظام، کارایی بیشتری دارد، عمدتاً به پاسخ این پرسش بستگی دارد که کدام یک از «اطلاعات» موجود در جامعه کامل تر استفاده می کنند. در یک نظام اقتصادی متمرکز باید تمام اطلاعات به مقامات برنامه ریز مرکزی منتقل شود؛ اطلاعاتی که ابتدا میان تعداد زیادی از افراد مختلف پخش شده بود. راه دیگر، انتقال «اطلاعات اضافی» به افراد برحسب نیازشان است تا بتوانند برنامه هایشان را با برنامه دیگران هماهنگ کنند. اگر توافق کنیم که مسئلة اقتصادی جامعه عمدتاً انطباق با تغییرات در شرایط زمان و مکان است، در این صورت تصمیمات نهایی باید به افرادی واگذار شود که با این شرایط آشنا باشند و تغییرات و منابع موجود انجام آن را می شناسند. نمی توانیم انتظار داشته باشیم که با انتقال این آگاهی به یک هیئت مرکزی و ادغام تمام اطلاعات، فرامین هیئت صادر شود؛ بلکه باید این مسئله را با عدم تمرکز حل کنیم. با عدم تمرکز این اطمینان حاصل می شود که اطلاعات مربوط به مقتضیات خاص زمان و مکان، بلافاصله مورد استفاده قرار می گیرد.

فرهنگستان زبان و ادب

{information economics, economics of information, infonomics} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاع رسانی] 1. در اقتصاد خرد، شاخه ای که به مطالعۀ چگونگی تأثیر اطلاعات بر تصمیمات اقتصادی می پردازد 2. مبحثی که در آن دادوستد اطلاعات به عنوان یک کالای اقتصادی مطالعه می شود


کلمات دیگر: