کلمه جو
صفحه اصلی

رسل

فرهنگ فارسی

قطعه وپارهای ازچیزی، جماعت، ارسال جمع، جمع رسول
( اسم ) جمع رسول ۱ - پیکها فرستادگان . ۲ - پیغامبران .
رسل روش نرم یا نرمی و آهستگی و گرانباری یا شیر یا رفق و مهربانی .

فرهنگ معین

(رُ سُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رسول ، پیامبران .

لغت نامه دهخدا

رسل . [ رَ ] (ع ص ، اِ) سیر و رفتار نرم . (از اقرب الموارد). رفتار نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). روش نرم . (ناظم الاطباء). || شتر نرم رو. || موی فروهشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || واحد رسال . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به رسال شود.


رسل. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) سیر و رفتار نرم. ( از اقرب الموارد ). رفتار نرم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روش نرم. ( ناظم الاطباء ). || شتر نرم رو. || موی فروهشته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || واحد رسال. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رسال شود.

رسل. [ رَ س َ ] ( ع اِ ) پاره ای از هر چیزی. ج ، اَرْسال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جماعت. ( اقرب الموارد ). || شتران ، و یا شتران از ده تا بیست وپنج ، و کذلک فی الغنم ،یا گله شتران و گوسپندان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). شتران چندی که هر یک جداگانه به چرا و گردش بپردازند نه بصورت قطار و گله. ( از شعوری ج 2 ورق 10 ).

رسل. [ رَ س َ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَسالة. ( ناظم الاطباء ). || نرم رفتن یا نرم رو گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رسالة و رَسْل شود. || فروهشته موی شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رَسالَة شود.

رسل. [ رُ س ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ رَسول. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن جرجانی دبیرسیاقی ص 52 ) ( اقرب الموارد ). ج ِ رسول که بمعنی قاصد و پیغمبر است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
امام رسل پیشوای سبیل.
سعدی.
و رجوع به رسول شود.
- ختم رسل ؛ مراد حضرت محمد ( ص ) خاتم پیغامبران است. ( یادداشت مؤلف ) :
شمسه نه مسند هفت افسران
ختم رسل خاتم پیغمبران.
نظامی.
|| ج ِ رسیل. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). رجوع به رسیل شود. || جاریة رسل ؛ دختر خردسال که معجر نپوشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

رسل.[ رُ ] ( ع اِ ) رُسُل ج ِ رسول. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به رسول و رُسُل شود.

رسل. [ رِ ] ( ع اِ ) رَسْل. روش نرم. || نرمی و آهستگی و گرانباری. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و از آن است حدیث صدقه : الا من اعطی فی نجدتها و رسلها؛ یرید الشدة و الرخاء. ( منتهی الارب ). || شیر. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). لبن. ( اقرب الموارد ). || سر بازوی اسب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کنار بازوی اسب. || رفق ومهربانی. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رسال شود.

رسل . [ رَ س َ ] (ع اِ) پاره ای از هر چیزی . ج ، اَرْسال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جماعت . (اقرب الموارد). || شتران ، و یا شتران از ده تا بیست وپنج ، و کذلک فی الغنم ،یا گله ٔ شتران و گوسپندان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). شتران چندی که هر یک جداگانه به چرا و گردش بپردازند نه بصورت قطار و گله . (از شعوری ج 2 ورق 10).


رسل . [ رَ س َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَسالة. (ناظم الاطباء). || نرم رفتن یا نرم رو گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رسالة و رَسْل شود. || فروهشته موی شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رَسالَة شود.


رسل . [ رِ ] (ع اِ) رَسْل . روش نرم . || نرمی و آهستگی و گرانباری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و از آن است حدیث صدقه : الا من اعطی فی نجدتها و رسلها؛ یرید الشدة و الرخاء. (منتهی الارب ). || شیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). لبن . (اقرب الموارد). || سر بازوی اسب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنار بازوی اسب . || رفق ومهربانی . (از اقرب الموارد). و رجوع به رسال شود.


رسل . [ رُ س ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَسول . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی دبیرسیاقی ص 52) (اقرب الموارد). ج ِ رسول که بمعنی قاصد و پیغمبر است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
امام رسل پیشوای سبیل .

سعدی .


و رجوع به رسول شود.
- ختم رسل ؛ مراد حضرت محمد (ص ) خاتم پیغامبران است . (یادداشت مؤلف ) :
شمسه ٔ نه مسند هفت افسران
ختم رسل خاتم پیغمبران .

نظامی .


|| ج ِ رسیل . (المنجد) (اقرب الموارد). رجوع به رسیل شود. || جاریة رسل ؛ دختر خردسال که معجر نپوشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

رسل .[ رُ ] (ع اِ) رُسُل ج ِ رسول . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رسول و رُسُل شود.


فرهنگ عمید

= رسول

رسول#NAME?


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رُسُلُ: پیامبران
معنی أَوْحَیٰ: وحی نمود-اشاره کرد(وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی...
معنی أَوْحَیْتُ: وحی کردم(وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل" و ...
معنی أَوْحَیْنَا: وحی کردیم(وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل" و...
معنی وَحْیٌ: وحی - القا و فهماندن معنی به شخصی به صورتی که از دیگران پوشیده باشد- الهام (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موار...
معنی وَحْیِنَا: وحی کردن ما - وحی ما (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک ...
معنی وَحْیُهُ: وحی آن (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل" و و...
معنی یُوحُونَ: القاء می کنند - وحی می کنند (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و او...
معنی یُوحَیٰ: وحی می شود (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل"...
معنی یُوحِی: وحی می کند (وحی در اصل به معنای اشاره سریع است البته اشاره ای از جنس کلام و به صورت رمزگویی .به همین جهت ازاین کلمه در القای معنا به نحو پوشیده از اغیار استعمال می شود، کلمه وحی در موارد القای معنا در فهم حیوان از طریق غریزه " و اوحی ربک الی النحل"...
تکرار در قرآن: ۵۱۳(بار)
رسل (بکسر اول) در اصل به معنی برخاستن با تأنی است. و رسول به معنی برخاسته از همان است رسول گاهی به پیام اطلاق می‏شود مثل قول شاعر «الا ابلغ ابا حفض رسولا» و گاهی به شخص پیام آور (مفردات) ارسال به معنی فرستادن و تسلیط... و رسول به معنی فرستاده شده است (قاموس) در اقرب گوید: رسول اسم است به معنی رسالت و اصل آن مصدر است و نیز به معنی مرسل و فرستاده شده است. خلاصه آن که رسول در اصل مصدر و در اطلاق قرآن به معنی فرستاده و پیام آور است. . جمع رسول در قرآن فقط رسل آمده مثل آیه فوق و نحو . مرسل به معنی فرستاده شده است مثل . جمع آن مرسلون است . و مرسلات در . جمع مرسله است. مرسل (بکسر سین) اسم فاعل به معنی فرستنده و رها کننده است . جمع آن مرسلون است . رسالت (بکسر اول و گاهی مفتوح آید) اسم است به معنی پیام (اقرب - قاموس) . جمع آن رسالات است . ارسال به معنی فرستادن است خواه فرستادن پیامبر باشد یا باد یا عذاب یا معجزه و غیره. اهل لغت برای آن معانی دیگری نیز گفته‏اند که عبارت اخری معنای فوق است . . . . می‏بینید که ارسال در فرستاده‏های مختلف بکار رفته است. * . ارسال در اینجا به معنی رها کردن است که عبارت اخرای فرستادن باشد. همچنین است . * . در صحاح و قاموس گفته: چون فعول و فعیل در آن مفرد و جمع و مذکر و مؤنث مساوی است لذا به جای رسول رسل نیامده است در مجمع گوید: رسول مفرد و در معنی جمع است ناگفته نماند نظیر این آیه در سوره طه آیه 47تثنیه آمده است «فَأْتِیاهُ فَقُولا اِنَّا رَسُولا رَبِّکَ». * . مراد از رسول در اینجا جبرئیل است. مراد از رسل در قرآن مجید اکثراًپیامبران است ولی گاهی از آن ملائکه مراد است مثل . . . آیات دیگری نیز در این زمینه هست. در آیه . به احتمال قوی مراد فرستاده‏های عالم طبیعت است از آسمان و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و غیره که اینها همه از جانب خدا در این عالم رها و فرستاده شده‏اند و بطور خودکار براه خود ادامه می‏دهند و در یکدیگر تأثیر می‏کنند و روز قیامت همه آنها می‏ایستند چون آن روز روز فصل و جدائی است در اول سوره که درباره آن بحث خواهد شد. «وَ اِذا الرُّسُلُ اُقِّتَتْ» ظاهراً همان رسیدن به آخر وقت است که قیامت است. طبرسی و زمخشری و بیضاوی رسل را به معنی پیابران گرفته و گفته‏اند: یعنی وقت پیامبران تعیین شود تا برای شهادت بر امّت خود حاضر شوند ولی ملاحظه آیات قبل و بعد نشان می‏دهد که این معنی درست نیست. * . در این آیات آیه اول با واو قسم و آیه دوم با فاء نتیجه و آیه سوم باز با واو قسم و آیه چهارم با فاء تفرع آمده و امّا آیه پنجم نتیجه همه است از این می‏توان بدست آورد که مصداق دو آیه اول غیر از آیه سوم و چهارم است. نشر به معنی پراکنده شدن و پراکندن یعنی لازم و متعدی هر دو آمده است (اقرب) عرف به معنی پی در پی است بنظر می‏آید مراد از دو آیه اول بادهائی است که از اقیانوس‏ها و دریاها در اثر اختلاف حرارت هوا سر چشمه گرفته و پی در پی به طرف قاره‏ها روان می‏شوند و آنگاه شدت یافته و به صورت طوفان عاصفات یعنی شکننده در می‏آیند و مراد از آیه سوم و چهارم بادهائی است که از قطبین می‏آیند و سرد و با رطوبت‏اند و در کنار دریاها و قاره‏ها با بادهای گرم ملاقات می‏کنند و بهم می‏آمیزند (و ظاهراً مراد از ناشرات پراکنده شونده‏هاست) و آنها بادهای دیگر را از هم جدا می‏کنند و قسمت شهرها و بیابانها را از نفع و خسارات به محل خود می‏رسانند. و گذشته از آن عالم آخرت را یاد آوری می‏کنند. چون در اثر طوفان محلی خراب و زیر و رو شود از این می‏شود پی برد که خراب شدن تمام عالم نیز ممکن و جایز است مشروح سخن در «جری» موقع نقل «وَ الْجاریاتِ یُسراً» گذشت. و نیز در آنجا گفته شد که نمی‏توان مرسلات و غیره را ملائکه گرفت. ناگفته نماند آیات اول سوره‏های ذاریات و مرسلات و نازعات همه نزدیک بهم‏اند و مصداق آنها یکی و از همه وقوع قیامت نتیجه گرفته شده است. نویسنده کتاب آغاز و انجام جهان در ص‏87 به بعد آن کتاب معتقد است که مراد از مرسلات، عاصفات ،ناشرات و... اتم‏های تشکیل دهنده موجودات و نیروهای آنهاست که پرتون‏هاپیوسته الکترون‏ها را می‏رانند و نیروها پیوسته از درون و بیرون می‏وزند و در وقت تمام شدن ارسال و عصف و نشر قیامت واقع می‏شود. بیان آن کتاب کاملاً متین و هر که طالب تفصیل است به آنجا مراجعه کند. تفاوت پیامبران‏ . آیه شریفه دلیل است که پیامبران بعضی بر بعضی فضیلت دارند. ایضاً آیه . این مطلب در «فضل» بیشتر توضیح داده شده. *فرق رسول و نبی* رسول همانطور که گقته شد به معنی حامل پیام است و نبی از نباء به معنی حامل نباء و خبر می‏باشد اهمیّت و عظمت رسول در آن است که در پیام آوردن واسطه میان خدا و خلق است و بزرگی و رفعت نبی در آنست که خبر خدا و علم در نزد اوست. نمی‏شود گفت که رسول و نبی هر دو به یک معنی است و هر دو یک مصداق دارد زیرا که آیه . صریح است در این که رسول و نبی غیر هم‏اند و نیز نمی‏شود گفت: نبی آنست که امر به تبلیغ رسالت نشده. زیرا کلمه «وَ ما اَرْسَلْنا» در صدر آیه صریح است که رسول و نبی هر دو مأمور به تبلیغ اند. همچنین آیه . روشن می‏کند که در موسی و اسمعیل هر دو از رسالت و نبوت وجود داشت نه اینکه کلمه «نَبِیّاً» بعد از «رَسُولاً» برای تفنّن در عبارت است. ریشه فرق رسول و بنی را باید در آیه زیر جستجو کرد . این آیه صریح است که سخن گفتن خدا با پیامبران به یکی از سه راه است 1- وحی و آن الهام و انداختن به قلب است و شاید در خواب دیدن نیز جزء آن باشد 2- سخن گفتن از پس سرده که پیامبر سخن خدا را می‏شنود مثل موسی که فرموده . و نیز ثابت است که موسی در طور بارها کلام خدا را شنید 3- آمدن ملک چنان که جبرئیل به نزد حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» و دیگر پیامبران آمد و از خدا پیام آورد . تردید با «او» در آیه شریفه روشن می‏کند که هر یک از سه قسم راه به خصوصی است. قهراً باید مصداق یکی رسول و مصداق بقیّه نبی باشد یا بالعکس. مفید رحمه اللّه در کتاب اختصاص ص 328 ط مکتبة الصدوق از زرارة از امام باقر «علیه السلام» نقل کرده که از آن حضرت درباره «کانَ رَسولاً نَبِیّاً» سؤال کردم و گفتم: رسول را دانستیم نبی کدام است؟ فرمود نبی آنست که در خواب می‏بیند و صدا را می‏شنود ولی ملک را نمی‏بیند و رسول ملک را آشکارا می‏بیند و با او سخن می‏گوید گفتم منزلت امام کدام است؟ فرمود: صدا را می‏شنود و درخواب نمی‏بیند و ملک را مشاهده نمی‏کند سپس این آیه را تلاوت فرمود «وَما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ (و لا محدث)». نظیر این روایت در اختصاص از برید بن معاویه از امام باقر و از زراره از امام صادق و از معروفی از امام رضا «علیهم السلام» نقل شده و نیز در ج اول کافی ص 176 باب فرق بین رسول و نبی و محدّث. چهار روایت در این باره که قریب بهم‏اند نقل شده است و در بعضی از آنها فرموده که بعضی از انبیاء مقام نبوت و رسالت هر دو را داشته‏اند. علی هذا آنطور که از روایات اهل بیت «علیهم السلام» بدست آمد نبی آنست که در خواب می‏بیند و صدا را می‏شنود و این مطابق ایت با «اِلَّا وَحْیاً اَوْ مِنْ وَ راءِ حِجابٍ» و رسول آنست که بر وی ملک نازل می‏شود و با او سخن می‏گوید و این مصداق «اَوْیُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ» می‏باشد و اقسام سه گانه سخن گفتن خدا دو قسم اولش راجع به نبی و قسم اخیرش مربوط به رسول است. در بعضی از پیامبران مقام رسالت و نبوت هر دو جمع است چنان که در موسی و اسمعیل که در آیه 51 و 54 سوره مریم است و نیز درباره رسول «صلی اللّه علیه و آله» که مکرر در وصف آن حضرت نبی و رسول آمده مثل . . ناگفته نماند میان رسول و نبی عموم و خصوص مطلق است و هر رسول نبی است و اگر کسی نبی نباسد رسول هم نیست در آیه «وَ خاتَمَ النَّبِیّینَ» نمی‏شود گفت: پس خاتم رسولان نیست رجوع شود به «نباء». آیه . . نشان می‏دهد عیسی هم رسول و هم نبی است. عدد انبیاء درباره عدد انبیاء اختلاف است قرآن مجید توجّهی به عدد آنها ندارد همین قدر می‏فرماید بعضی از آنها را یاد آوری کردیم و بعضی را حکایت ننمودیم . مجموع پیامبرانی که نام آنها در قرآن آمده بیست و شش نفر است بقرار ذیل: آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسمعیل، یسع، ذوالکفل، الیاس، یونس، اسحق، یعقوب، یوسف، شعیب، موسی، هارون، داود، ایوب، سلیمان، زکریّا، یحیی، اسمعیل صادق الوعد، عیسی، محمد «صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین. در المیزان 2 ص 145 پس از شمزدن نام پیامبران فرموده بعضی هم مست که نامشان ذکر نشده بلکه با وصف و کنایه آمده مثل این آیه . هکذا آیه . ایضاً پیامبرانی که در سوره یس آمده «اِذْ اَرْسَلْنا اِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَبُّوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ» و نیز عالمی که موسی با او ملاقات کرد (کهف 66) و «الاسباط» بقره:136. و بعضی‏ها هستند که پیغمبر بودن و نبودنشان روشن نیست مثل فتای موسی . و ذوالقرنین و عمران پدر مریم (تمام شد) باید دانست که لقمان نیز از مشکوکین است. امّا عدد پیامبران مشهور آنست که صد و بیست و چهار هزار نفر بوده‏اند. صدوق در خصال (باب الواحد الی المأة) فصل 17 دو حدیث از امیر المومنین «علیه السلام» از حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» نقل کرده که خداوند صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آفریده من محترمترین آنهایم و این سخن از جهت افتخار نیست و خداوند صدو بیست و چهار هزار وصی آفریده علی «علیه السلام» اکرم و افضل آنهاست پیش خداوند. در تفسیر المیزان ج 2 ص 149 از معانی الاخبار و خصال از ابوذر نقل شده که به حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» گفتم: صد و بیست و چهار هزار. گفتم مرسل آنها چند نفراند؟ فرمود: سیصد و سیزده نفر که جمع کثیراند گفتم: اول آنها کدام است؟ فرمود آدم... آنگاه گوید: این مضمون صدوق در امالی و خصال و ابن قولویه در کامل الزیارات و سید در اقبال از امام سجاد و در بصائر از امام باقر علیهم السلام نقل نموده است. ناگفته نماند مرحوم مجلسی در بحار - ج 12 ص 21 ط جدید از مجمع نقل کرده: اخبار در عدد پیغمبران مختلف است در بعضی صد و بیست و جهار هزار و در بعضی هشت هزار نقل شده که جهار هزار از بنی اسرائیل و بقیه از اقوام دیگراند. این سخن همان است کهدر مجمع ذیل آیه 78 سوره غافر گفته شده. و نیز علی «علیه السلام» نقل کرده که خداوند پیامبری از سیاه پوستان بر انگیخت که ذکر آن در قرآن نیامده است. در تفسیر ابن کثیر ذیل آیه 164سوره نساء روایت ابوذر که گذشت و روایات هشت هزار نفر بودن نقل شده است. ناگفته نماند همانطور که گفتیم قرآن اعتنائی به تعداد انبیاء ندارد و دانستن آن هم چندان مفید نیست و بحث را درباره آن نباید طول داد. پیامبران اولوا العزم و اینکه مراد از آن چیست در «عزم» خواهد آمد انشاء اللّه.

پیشنهاد کاربران

رسل میشه پیامبر؟
یا میشه پیامبران؟
هرجا یه چیزی نوشته که

پیامبران


کلمات دیگر: