کلمه جو
صفحه اصلی

اکتشاف


برابر پارسی : بازیابی، پی بُرد، پیدایش، دریابی، نویابی، یافتن، یافته

فارسی به انگلیسی

discovery, exploration, reconnaissance

discovery, exploration


فارسی به عربی

استکشاف , اکتشاف

عربی به فارسی

کشف , اکتشاف , پي بري , يابش


مترادف و متضاد

detection (اسم)
بازرسی، کشف، ردیابی، بازیابی، بروز، اکتشاف، یافت، تفتیش

reconnaissance (اسم)
شناسایی، اکتشاف، بازدید مقدماتی

exploration (اسم)
شناسایی، اکتشاف، سیاحت اکتشافی، استکشاف

discovery (اسم)
کشف، اکتشاف، یابنده، پی بری

finding (اسم)
حکم، کشف، اکتشاف، یافت، یابنده، افزار

فرهنگ فارسی

کشف کردن، برهنه کردن، آشکارساختن، پدید آوردن
۱ - ( مصدر ) باز کردن پرده برداشتن پدید آوردن کشف کردن . ۲ - ( اسم ) کشف . ۳ - بدست آوردن اطلاعاتی دربار. دشمن بطرق مختلف جمع : اکتشافات .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) شکافتن ، کشف کردن . ۲ - (اِمص . ) کشف .

لغت نامه دهخدا

اکتشاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نیک برهنه گردیدن زن وقت آرامیدن با شوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || برجستن قچقار بر ماده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || گشودن. گشادن. بازکردن. ( یادداشت مؤلف ). باز کردن. پرده برداشتن. پدید آوردن. کشف کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). کشف کردن. از آن است : اکتشافات ، درباره کشف امور طبیعی و صنعتی. ( از اقرب الموارد ). || بدست آوردن اطلاعاتی درباره دشمن بطرق مختلف. ( فرهنگ فارسی معین ).
- جوخه اکتشاف ؛ دسته سربازانی که جهت تجسس مواضع دشمن از پیش بروند.

فرهنگ عمید

کشف کردن.

دانشنامه عمومی

اکتشاف، به روش های حل مسئله، آموزش و اکتشاف مبتنی بر تجربه اشاره می کنند که منجر به راه حلی می شود که تضمینی نیست که مطلوب باشد. در حالی که جستجوی تشدیدی غیرعملی است، رویکردهای اکتشافی برای سرعت بخشیدن به فرایند پیدا کردن یک راه حل رضایت بخش از طریق میان برهای ذهنی استفاده می شوند که بار تشخیصی را برای یک تصمیم گیری تسهیل می نماید. مثال های این رویکرد عبارتنداز استفاده از یک قانون اصلی، یک حدس آموزش داده شده، یک قضاوت حسی، کلیشه، یا عقل سلیم.
سعی و خطا
به عبارت دقیق تر، اکتشاف یک استراتژی است که از اطلاعات در دسترس، اگرچه خیلی قابل استفاده نیستند، برای کنترل حل مسئله در انسان ها و ماشین ها استفاده می کند.

فرهنگ فارسی ساره

پی برد، پیدایش، نویابی، یافتن، یافته


پیشنهاد کاربران

کاوش، کاویدن

نویابی، یافتن ( کزازی )

برای ساخت برابر پارسی برای واژگان باید نخست واژه لاتین و انگلیسی و فرانسه ای آن را دید سپس بر پایه ی آن ها واژگانی نو ساخت، برای نمونه همین واژه عربی اختراع ( شکافتن، بریدن ) چون ربطی به پارسی و دیگر واژگان زبان های هندواروپایی ندارد به کار نمیرود و از روی این معنی ها واژه سازی نادرست است در انگلیسی میگویند invention از in ( ان، در ) vent ( آمدن، رفتن، آوردن ) tion ( اِش ) یعنی بخش به بخش میشود "درآورش" درآوری چیزی نو که ساخته و پیدا میشود. یا واژه ابتکار عربی باز هم ربطی به فارسی و دیگر زبان های هندواروپایی ندارد ( بکر، باکره و. . . ) نمیتوان ترجمه کرد دوشیزگی! باید دید زبان های هم خانواده مان چه میگویند انگلیسی میگوید innovation ساخته شده از in ( ان، در ) nova ( نو ) tion ( اِش ) پس برابر پارسی اش میشود میشود "انوآورش" نوآوری یا یک واژه دیگر که همراه اختراع شنیده ایم اکتشاف ( کشف، برهنه کردن، شکافتن ) که تا حدودی به انگلیسی آن discovery نزدیک است، ساخته شده از dis ( وا، نا، پاد و. . . ) com ( هم ) oper ( بسته، کیپ ) y ( ای ) که کاور ( همکیپ ) به پارسی میشود پوشش پس دیسکاوری میشود "واپوشی" ( با واپاشی اشتباه گرفته نشود )


کلمات دیگر: