اشکار کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اکشف , تجل , ضوء , مقلع الحجارة , هواء
اکشف , تجل , ضوء , مقلع الحجارة , هواء
عاری
عاری
مترادف و متضاد
اشکار کردن، اتش زدن، مشتعل شدن، روشن کردن، برق زدن، اتش گرفتن، بچه زاییدن، اذرخش زدن
نمایش دادن، نشان دادن، اشکار کردن، تظاهر کردن، نمایاندن، ابراز کردن
اگهی دادن، اعلان کردن، انتشار دادن، خبر دادن، اشکار کردن، اخطار کردن، مدرک دادن
بادخور کردن، اشکار کردن
رها کردن، اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن، اشکار شدن، تاه چیزی را گشودن
اشکار کردن، معلوم کردن، فاش کردن، ظاهر ساختن، ظاهر کردن
اشکار کردن، برهنه کردن، عاری ساختن
اشکار کردن، فاش کردن، باز کردن
اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سرپوش برداشتن از
اشکار کردن
اشکار کردن، انتقام گرفتن
فرهنگ فارسی
( آشکار کردن ) ( مصدر ) ۱ - ظاهر کردن هویدا کردن . ۲ - فاش کردن افشا مقابل پوشیدن نهان کردن نهفتن . ۳ - نمودن نشان دادن .
واژه نامه بختیاریکا
( آشکار کردن ) صحرایی کِردِن؛ وا در وَندِن
پیشنهاد کاربران
بروز دادن
اِظهار کَردن، اِفشاء کَردَن،
- به منصه ٔ ظهور رسانیدن ؛ آشکارا ساختن و به نظر همگان رسانیدن : عزم جزم کردم که. . . هر چهار عقد از عقود دوازده گانه را در درجی درج کرده به منصه ٔ ظهور رسانم. ( حبیب السیر چ خیام ص 5 ) .
نمایانیدن/نمایاندن
اعلان
ابانت
بروز
ابراز
استنکار
افشا، ابراز، بروز
اشتهار
کلمات دیگر: