کلمه جو
صفحه اصلی

بغض


مترادف بغض : عقده، حقد، کینه، کین ، دشمنی، عداوت، عناد، غیظ

متضاد بغض : حب، مهر، نشاط، لبخند

برابر پارسی : گلوگیر، دشمنی، کینه، خشم

فارسی به انگلیسی

spite, grudge, rancor, rancour

spite, grudge


grudge, rancor, rancour


فارسی به عربی

کراهیة , نکایة

مترادف و متضاد

hatred (اسم)
تنفر، بیزاری، نفرت، ستیز، دشمنی، عداوت، کینه، غل، بغض

spite (اسم)
کینه، بدخواهی، غرض، لج، بغض

عقده ≠ حب، مهر


حقد، کینه، کین


۱. عقده
۲. حقد، کینه، کین ≠ حب، مهر
۳. دشمنی، عداوت، عناد، غیظ ≠ نشاط، لبخند


فرهنگ فارسی

کینه، دشمنی، ضدحب
( اسم ) ۱- دشمنی کینه خصومت عداوت مقابل حب : ( بغض او را در دل گرفت . ) ۲- گرفتگی گلو از غصه و عارض شدن مصیبتی . یا بغض کسی ترکیدن . ۱- از حالت گرفتگی و تائ ثر و خویشتن داری یکباره بگریه افتادن : ( بغضش ترکید و بگریه زد . ) ۲- کینه آشکار کردن. ۳- در نتیج. گریستن تسکین خاطر یافتن .

فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - دشمنی ، کینه . ۲ - حالتی از گلو که شخص جلو گریة خود را بگیرد.

لغت نامه دهخدا

بغض. [ ب ُ ] ( ع مص ) دشمن داشتن کسی را. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . دشمن شدن و دشمنی کردن. ( مؤید الفضلاء ).

بغض. [ ب ُ ] ( ع اِمص ) دشمنی و خصومت و عداوت و کینه. ( ناظم الاطباء ). دشمنی و عداوت. ( فرهنگ نظام ). دشمنی. ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). نفرت. خلاف حب. ( اقرب الموارد ). کین. دشمنانگی :
هرآنکس که در دلش بغض علی است
از او خوارتر درجهان زار کیست.
فردوسی.
حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه
اینت بغض آشکارا اینت جهلی راستین.
منوچهری.
وین سنیان که سیرتشان بغض حیدر است
حقا که دشمنان ابوبکر و عمرند.
ناصرخسرو.
با جُحی گفت روزکی حیزی
کز علی و عمر بگو چیزی
گفت با وی جحی که انده چاشت
در دلم حب و بغض کس نگذاشت.
سنایی.
و رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
بغض کز حکمتی بود دین است
مهر کز علتی بود کین است.
سنایی.
حرص و دغل و بخل و حرام و غیبت
بغض و حسد و کبر و ریا و کینه.
خاقانی.
زآشنایی خیزد این بغض و ولا
از غذای خوش بود سقم و شفا.
مولوی.
|| گرفتگی گلو از غصه و عروض مصیبتی. ( ناظم الاطباء ). || غم شدیدی که منجر به گریه متوالی میشود. ( فرهنگ نظام ).
- بغض کسی ترکیدن ؛ از شدت تأثر بگریه افتادن.

بغض . [ ب ُ ] (ع مص ) دشمن داشتن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . دشمن شدن و دشمنی کردن . (مؤید الفضلاء).


بغض . [ ب ُ ] (ع اِمص ) دشمنی و خصومت و عداوت و کینه . (ناظم الاطباء). دشمنی و عداوت . (فرهنگ نظام ). دشمنی . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). نفرت . خلاف حب . (اقرب الموارد). کین . دشمنانگی :
هرآنکس که در دلش بغض علی است
از او خوارتر درجهان زار کیست .

فردوسی .


حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه
اینت بغض آشکارا اینت جهلی راستین .

منوچهری .


وین سنیان که سیرتشان بغض حیدر است
حقا که دشمنان ابوبکر و عمرند.

ناصرخسرو.


با جُحی گفت روزکی حیزی
کز علی و عمر بگو چیزی
گفت با وی جحی که انده چاشت
در دلم حب و بغض کس نگذاشت .

سنایی .


و رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
بغض کز حکمتی بود دین است
مهر کز علتی بود کین است .

سنایی .


حرص و دغل و بخل و حرام و غیبت
بغض و حسد و کبر و ریا و کینه .

خاقانی .


زآشنایی خیزد این بغض و ولا
از غذای خوش بود سقم و شفا.

مولوی .


|| گرفتگی گلو از غصه و عروض مصیبتی . (ناظم الاطباء). || غم شدیدی که منجر به گریه ٔ متوالی میشود. (فرهنگ نظام ).
- بغض کسی ترکیدن ؛ از شدت تأثر بگریه افتادن .

فرهنگ عمید

کینه، دشمنی.

دانشنامه عمومی

بغض اولین فیلم بلند سینمایی رضا درمیشیان و محصول ۱۳۹۰ است.رضا درمیشیان قصد داشت این فیلم را در تهران بسازد ولی به دلیل فضای بسته و معاونت سینمایی جواد شمقدری، اجازه ساخت فیلم را در ایران پیدا نکرد و در نتیجه رضا درمیشیان قصه و فضای داستان را به خارج از ایران برد و به شرط ساخت فیلم در خارج از کشور پروانه ساخت گرفت. فیلم به طور کامل در شهر استانبول کشور ترکیه فیلمبرداری شده است و باران کوثری و بابک حمیدیان و مهران احمدی تنها بازیگران ایرانی آن هستند.
باران کوثری
بابک حمیدیان
مهران احمدی
فیلم برداری بغض ۲۰ اردیبهشت آغاز و پس از بیست و شش جلسه فیلمبرداری، ۱۵ خرداد به پایان رسید. تمام مراحل فنی فیلم در تهران، ایران انجام شده است.
فیلم بغض در سی امین جشنوارهٔ فیلم فجر مورد استقبال منتقدان و نویسندگان سینمای ایران قرار گرفت اما با این حال از داوری و بخش مسابقهٔ اصلی این جشنواره کنار گذاشته شد. هر چند بغض جایگاه خود را پیدا کرد و در سی امین جشنواره فیلم فجر با استقبال شدید منتقدان و نویسندگان سینمای ایران روبرو شد. این فیلم در اولین حضور بین المللی خود نیز در بخش رقابتی فیلم های اول سی و ششمین جشنواره فیلم مونترال کانادا مورد استقبال تماشگران و منتقدان قرار گرفت.
اولین ساختهٔ بلند رضا درمیشیان، با شعار «فیلم دههٔ شصتی ها» در مهر ۱۳۹۱ به اکران عمومی سینماهای ایران درآمد و در حدود چهارصد میلیون تومان در گیشه فروش کرد.

نقل قول ها

بغض (به انگلیسی: Hatred) اولین فیلم بلند سینمایی رضا درمیشیان و محصول کشور ایران در سال ۱۳۹۰ است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَا قَلَیٰ: مورد خشم و کینه قرار نداده است (کلمه قلی - به کسره قاف - به معنای بغض و یا شدت بغض است )
تکرار در قرآن: ۵(بار)
کینه. دشمنی. در اقرب الموارد می‏گوید: بغض ضدّ محبّ، بغضاء و بَغضه شدّت دشمنی است راغب گفته: آن تنفّر نفس از شیئی است بر خلاف محبّ که میل نفس بشیئی می‏باشد. دشمنی از گفتارشان هویداست و آنچه سینه شان پنهان می‏کند بزرگتر است. این کلمه فقط پنج بار و همه به صیغه بغضاء در قرآن آمده است. قاموس و صحاح نیز بغضة. بغضاء را شدّت بغض گفته ‏اند.

پیشنهاد کاربران

اصطلاح lump in throat یعنی بغضی که توی گلو هست و به خاطر ناراحتی آدم ممکنه تجربه اش بکنه



A lump in the throat

حروف ح ع ث ص ض ذ ط ظ مخصوص زبان عربی است. غین وقاف حروف مشترک زبان عربی وترکی است. . . . . اگر کلمه ایی هم غین و قاف داشته باشد. و در عین حال یکی از حروف ح ع ص ث ض ذ ط ظ را داشته باشد 99در صد آن کلمه عربی است. مثل قذافی، تغذیه، قاضی. . . . . . . بعضی از کلمات ترکی را عمدا با حروف مخصوص عربی می نویسند. تا ما نفهمیم که آن کلمات ترکی است. مثل بغض از کلمه ی بوغاز ( گلو در ترکی ) ، اصلان ( شیر ترکی که در اصل اسلان است. ) بابا طاهر عریان ( اسم ده باباطاهر اوریان است. بر وزن روستای دریان در شبستر ) ، قطار ( قاتار، مثل دورنالار قاتار قاتار ) ، قاطر ( قاتیر، قاتی کردن دوچیز، آمیزش اسب والاغ ) ، عاشق ( آشیق، اوکسیکه حدین آشیبدی ) ، اطاق ( اتاق ) ، . . . . . . . . . . . .

گرفتگی گلو از غصه، حالت گرفتگی روحی که در گفتار و چهره نمایان می شود

گرفتگی گلو از ناراحتی

گرفتگی گلو به دلیل غم و ناراحتی

قشنگ عیان است آقای یا خانم جدیری از آن پانترک هاست
واژه های طپیدن طرازیدن واژه های پارسی هم ط دارند
واژه های باغ راغ آغاز غلتیدن و . . . غ دارد و این واج در فارسی هست
واژه های پارسی گذشتن گذاشتن پذیرفتن
خواهش می کنم چندان نپژوهید

طپیدن یا تپیدن؟؟؟تپیدن از تپانچه ( هم معنای دوتماق. دورتولماق ) است. و یک کلمه ی تورکی است. اگر کلمه ای عربی نیست ولی با حروف مخصوص عربی نوشته شده است. یعنی آن کلمه تورکی است.

بُغضیدن.
بغضاندن کسی.

/boqz/ _ عربی _ اسم
بغض: غم گلوگیر، کینه، دشمنی
ناراحتی که شخص در خورد نگه دارد


کلمات دیگر: