کلمه جو
صفحه اصلی

مطلب


مترادف مطلب : خواسته، مراد، مقصود، جریان، سوژه، قضیه، مسئله، موضوع، نکته

برابر پارسی : گفتار، نوشته

فارسی به انگلیسی

subject, question, affair, case, issue, matter, consideration, item, proposition, say, words, subject - matter

subject, subject - matter, question, affair, case


affair, consideration, issue, item, matter, proposition, say, subject, words


فارسی به عربی

فکر , مسالة , موضوع

عربی به فارسی

خواستارشدن , درخواست , مطالبه , طلب , تقاضا کردن , مطالبه کردن


مترادف و متضاد

matter (اسم)
ماده، جوهر، امر، مطلب، چیز، خیم، جسم، اهمیت، ذات، ماهیت، موضوع، نکته

subject (اسم)
نهاد، فاعل، مطلب، مبتدا، شخص، در معرض، موضوع، شیی، تحت، مبحث، موضوع مطالعه، زیرموضوع، موکول به

affair (اسم)
کار، امر، عشقبازی، کار و بار، مطلب

subject matter (اسم)
مطلب، فقره، موضوع، موضوع اصلی

question (اسم)
مطلب، موضوع، پرسش، سئوال، مسئله، پرس، سوال، استفهام

خواسته، مراد، مقصود


جریان، سوژه، قضیه، مساله، موضوع، نکته


۱. خواسته، مراد، مقصود
۲. جریان، سوژه، قضیه، مساله، موضوع، نکته


فرهنگ فارسی

جای طلب، مقصد، مسئلهای ازعلم، مطالب جمع
( اسم ) ۱- جای طلب .۲ - مقصود مراد : خورشید را حاجب توی امید را و اجب توی مطلب توی طالب توی هم منتها هم مبتدا . ( دیوان کبیر ) ۳- مسئلهای علمی و فنی . ۴ - هر پرسشی که در مقام تعریف و بررسی حال و حقایق اشیا بکار برده شود و آنرا پاسخی باید مشهور و اغلب اهل معقول آنرا شش قسم دانند بدین طریق که گویند : مطالب دو صنف باشند : اصول و فروع . اول آنست که اقتصار بر آن کافی بود در اکثر از مواضع و آن سه مطلب است که هر یک منقسم شود بدو قسم و باین اعتبار شش بود : یا مطلب ما . و آن مطلب معنی اسم بود مثال : عنقا چیست ? و یاطلب حقیقت و ماهیت چیزی مثال : حرکت چیست ? یامطلب هل . و آن بر دو قسم است : بسیط و مرکب . بسیط طلب و جود موضوع است مثال : فرشته هست . مرکب طلب و جود محمول بود برای موضوع مثال : فرشته ناطق است که و جود رابطه باشد . یامطلب لم . و آن یابحسب اقوال است یا بحسب نفس امور. نخستین برای علت و جود تصدیق است در ذهن مثال : چرا عالم را علتی است ? و دوم برای طلب آن علت است در خارج مثال : چرا مغناطیس جذب آهن کند ? توضیح صنف دوم از مطلبها که فروعاند بسیار باشند و مشهورترین آنها شش بود : مطلب ای مطلب کیف مطلب کم : مطلب این مطلب متی مطلب من و تمام آنها بازگشت بمطلب هل مرکبه کند .
ابن عبدالله بن مالک خزاعی . والی مکه بود .

فرهنگ معین

(مَ لَ ) [ ع . ] (اِ. ) مقصود، مراد. ج . مطالب .

لغت نامه دهخدا

مطلب.[ م َ ل َ ] ( ع اِ ) ج ، مطالب. بازجست. مقصد. مسئله ازعلم. ( از اقرب الموارد ). جای طلب. ( غیاث ) ( آنندراج ). مقصد. مراد. مقصود. منظور. جستار. مطلوب. مسئله. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). محل و موضع طلب. پرسش وسؤال و درخواست و خواهش و عرضداشت و آرزو و مراد ومقصود و استدعا و مقصد. ( ناظم الاطباء ) :
که مطلب بهر دوزخ بردن ماست
تعذر چند باید آوریدن.
ناصرخسرو.
مراد و مطلب دنیا و آخرت نبرد
مگر کسی که جوانمرد باشد و بسام.
سعدی.
گر او درخور مطلب خویش خواست
جوانمردی آل حاتم کجاست.
سعدی.
همیشه دولت و بختت رفیق باد و قرین
مراد و مطلب دنیا و آخرت حاصل.
سعدی.
به مطلب میرسد جویای کام آهسته آهسته
ز دریا میکشد صیاد دام آهسته آهسته.
صائب.
- هم مطلب ؛ هم مقصد و هم آرزو و حریف و رقیب. ( ناظم الاطباء ).
|| سعی و کوشش. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح فلسفی ) اساس پرسش که در مقام تعریف و بررسی حال و حقایق اشیاء بکار برده می شود و آن را پاسخی باید مشهور و اغلب اهل معقول شش قسم میدانند بدین طریق که گویند: مطالب دو صنف باشند اصول و فروع اول آن است که اقتصار بر آن کافی بود در اکثر از مواضع و آن سه مطلب است که هر یکی منقسم شوند بدو قسم و به این اعتبار شش بود. 1- مطلب «ما» و آن طلب معنی اسم را بود مثال «عنقا چیست » و یا حقیقت و ماهیت.مثال «حرکت چیست ». 2- مطلب «هل » و آن بر دو قسم بودیا بسیط بود یا مرکب. بسیط طلب وجود موضوع را بود مثال «فرشته هست » و مرکب ، طلب وجود محمول بود موضوع را. مثال «فرشته ناطق است » که وجود رابطه باشد. 3- مطلب «لم » و آن یا بحسب اقوال یا بحسب نفس امور و اول علت وجود تصدیق را بود در ذهن مثال «چرا عالم را علتی است » و دوم طلب آن علت را در خارج مثال «چرا مغناطیس جذب آهن کند». و صنف دوم از مطالب که فروع است به عدد بسیار بود و مشهورترین شش بود. 1- مطلب ای. 2- مطلب کیف. 3- مطلب کم. 4- مطلب این. 5- مطلب متی. 6- مطلب من و تمام آنها باز گشت به مطلب هل مرکبه کند... ( از فرهنگ علوم عقلی دکتر سجادی ). مطلب ای یا مطلب ای یکی از چند مطلب است که بدانها از ماهیت شی و یا از خواص آن پرسش شود و آن مطلب ها یکی «مطلب ما حقیقیة» است که بدان از ماهیت چیزی سؤال شود چنانکه گویند «ماهو الانسان » که جواب آن «حیوان ناطق » است و دیگر «مطلب ماشارحه » که آنچه در جواب آن آید ماهیت نیست بلکه شرح اسم است چنانکه پرسند «ماالهندباء» و جواب آن باشد که گیاهی است. و دیگر مطلب «هل بسیطه » است که بدان از وجود چیزی سؤال شود چنانکه پرسند «هل الانسان موجود» و دیگر مطلب «هل مرکبه » که بدان از اثبات چیزی برای چیزی پرسند چنانکه پرسند «هل الانسان ناطق » و دیگر مطلب «لم » ( برای چه ) است و آن نیز دو قسم بود «لم ثبوتی » چون «لم کان العالم حادثاً» که بدان علت حدوث پرسش می شود و دیگر «لم اثباتی » «لم کان المغناطیس یجذب » که بدان از علت و اثبات خواص چیزی پرسش شود. بعضی بر این مطلب ها مطلب های «ای « »این »، «کیف »، «کم » و «متی » راِ نیز افزوده اند... و با مطلب «ای » از فصل چیزی پرسش میشود چنانکه در علم منطق بحث شده است و فصل آن است که در جواب «ای شی هو فی ذاته » آید... ( از شرح مشکلات دیوان انوری ، دکتر شهیدی ص 505 ).

مطلب . [ م َ ل َ ] (ع مص ) طلب و جستن و خواهش کردن . (ناظم الاطباء).


مطلب . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه محتاج پرسش و سؤال می گرداند. || آنکه می بخشد هر چیز درخواست شده را. (ناظم الاطباء). || کلأمطلب ؛ گیاه دور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ماء مطلب ؛ آب دور از گیاه . و آنکه میان هر دو مسافت دو کرو یا یک روزه یا دو روزه باشد. (منتهی الارب ). آبی که میان آن و گیاه مسافت دو میل و یا یک روز یا دو روز باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


مطلب . [ م ُطْ طَ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مالک خزاعی والی مکه بود.وی در زمان مأمون به سال 198 هَ . ق . والی مصر شد.پس از اندک مدتی عزل شد و به امر مأمون به زندان رفت . در زمان خلافت عباس بن موسی ، مردم شورش کردند و اورا آزاد نمودند. پس وی به امارت برگشت و بهترین سیاست را برگزید سپس آتش فتنه برافروخته شد ولی وی رستگاری نیافت پس خارج شد و به مکه رفت . (اعلام زرکلی ).


مطلب . [ م ُطْ طَ ل ِ ] (اِخ ) جد رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (غیاث ) (آنندراج ). مطلب بن عبدمناف . (از لباب الانساب ). مطلب بن عبد مناف بن قصی . از قریش جد جاهلی و از اعمام بزرگ نبی (ص ) و برادر هاشم جد حضرت رسول اکرم بود. وی فیض نامیده میشد برای سماحت و فضلش . و در معجم الشعراء ابیاتی بوی نسبت داده شده . وی در یمن درگذشت از نسل وی «قیس بن مخرمه » و «مسطح بن اثاثه » که از صحابه است و «سائب بن عبید» که جد امام شافعی است و ذریت وی اندک بودند. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 157). و رجوع به شیبةبن هاشم شود.


فرهنگ عمید

۱. مسئله ای از علم.
۲. موضوع، مسٲله.
۳. [قدیمی] جای طلب، مقصد.

دانشنامه عمومی

مطلب (شوش). مطلب (شوش)، روستایی از توابع بخش شاوور شهرستان شوش در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان شاوور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۲ نفر (۴خانوار) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:اس المطالب

فرهنگ فارسی ساره

گفتار، نوشته


پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
کانْد ( سنسکریت: کاندَ )
آمانژ ( کردی: ئارمانج )
مِبِست ( کردی: مه به ست )
پَرجا ( سنسکریت: پْرَجا )
پَرگَر ( سنسکریت: پْرَکَرَنَ )

واژه ایرانی متلب ( مت=فکر لب=خواست ) به معنای فکرکردن برچیزی مساله موضوع است که یکسان نیست با واژه عربی *مطلب که معنای آن همانا �جای طلب� است. واژه مت همانست که در واژگان متل ( مت ال ) و متین ( خردمند ) و همت=هومت ( خوب فکر ) به کار رفته و لب به معنای خواست تمنا خواهش است که در ایران از آن واژه تلب ( تَ=راستین ) را ساخته اند ولی عرب آنرا طلب مینویسد.


*پیرس: لغت نامه �المعانی� فارسی به عربی

www. almaany. com/fa/dict/fa - ar/ مطلب



محل بحث= مبحث


کلمات دیگر: