مترادف توقع : امید، انتظار، بیوس، تقاضا، چشم داشت، خواست، مدعا
برابر پارسی : چشمداشت، چشمداشت، خواسته، خواهش
expectation, request, begging
expectancy, expectation
پيش بيني , انتظار , سبقت , وقوع قبل از موعد مقرر , پيشدستي , اميد , توقع , احتمال , حاملگي , بارداري , چشم داشت , پيش بيني کردن
پيش بيني کردن , انتظار داشتن , پيشدستي کردن , جلوانداختن , پيش گرفتن بر , سبقت جستن بر , چشم داشتن , منتظر بودن , حامله بودن , پيشگويي کردن , قبلا پيش بيني کردن
امید، انتظار، بیوس، تقاضا، چشمداشت، خواست
۱. امید، انتظار، بیوس، تقاضا، چشمداشت، خواست
۲. مدعا
چشمداشت