کلمه جو
صفحه اصلی

فطراسالیون

فرهنگ فارسی

به لغت یونانی تخم کرفس باشد چه فطرا به معنی تخم و سالیون کرفس کوهی است .
۱ - ( اسم ) کرفس کوهی ۲ - جعفری .

لغت نامه دهخدا

فطراسالیون. [ ف ُ ] ( معرب ، اِ ) بلغت یونانی تخم کرفس باشد چه فطرا به معنی تخم و سالیون کرفس کوهی است و بعضی گویند نوعی از سماروغ است. ( آنندراج ) ( از برهان ). تخم کرفس رومی. ( ترجمه ٔصیدنه ). تخم کرفس کوهی است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

پیشنهاد کاربران

کرفس چندین نو است: کوهی، بیابانی، کاشتنی، و نوعی در آب یا کنار آب روید که این نو اخیر از کرفس کاشتنی بزرگتر است و تأثیر هر دو برابر است. نوعی دیگر هست که آن را ( سمرنیون ) نامند. نپندارند که هرچه کرفس کوهی است باید همان ( فطراسالیون ) باشد. منظورم از کوهی آن است که در سنگلاخ روید. دیسقوریدوس گوید: کرفس بر چند نو است:
1 - کرفس کوهی: که ساقه یک وجبى دارد، ریشه اش باریک و پیرامون بیخش چوبهایی است که غوزهاى چون غوزه خشخاش دارند و از غوزه خشخاش ریزتر و باریکر ند. ثمرش مستطیل الشکل، تندمزه و خوشبوى است. گاهی این نو از کرفس را در سنگلاخها و بلندیهاى زمین می یابند و نباید پندارند که کرفس سنگلاخی است. ثمر و بیخ این کرفس را با شراب خورند چسبناک و چسبنده است.
2 - کرفس سنگلاخی، که همان فطراسالیون است. این نو در سنگلاخها روید و تخمش همانند تخم ننه حوا است و ازآن خوشبوتر وتند مزه تر است.
3 - کرفس درشت، که بعضی آن را سمرنیون نامیده اند و اشتباه کرده اند زیرا سمرنیون درشت تر از کرفس کاشتنی است و رنگش به سپیدى می زند، ساقه توخالی و نرم و دراز دارد و تو گویی راه راه است برگش از برگ کرفس کاشتنی پهن تر است. و برگش کمی مایل به سرخی است. و تاج گلش به تاج گل بنفشه شبیه است و گلی از آن سرمی زند. قانون ترجمه شرفکندی جلد 2 ص 192


کلمات دیگر: