مترادف سقوط : افت، افتادگی، زوال، لغزش، نزول، هبوط ، فروپاشی، تلاشی، اضمحلال، افتادن، پرت شدن، فرود آمدن، فرو افتادن
متضاد سقوط : صعود، صعود کردن
برابر پارسی : افتادن، افتاد، به زمین خوردن، به زمین خورد
fall(ing)
anticlimax, collapse, drop, fall, lapse, nose dive, plump, precipitation, tumble
افت , سقوط , زوال , انحطاط , ريزش , بارش , خزان , پاييز , هبوط , نزول , ابشار , افتادن , ويران شدن , فرو ريختن , پايين امدن , تنزل کردن
اسم ≠ صعود
افت، افتادگی، زوال، لغزش، نزول، هبوط ≠ فروپاشی، تلاشی، اضمحلال
۱. افت، افتادگی، زوال، لغزش، نزول، هبوط ≠ صعود
۲. فروپاشی، تلاشی، اضمحلال
۳. افتادن، پرتشدن، فرود آمدن، فرو افتادن ≠ صعود کردن
برخورد هواگَرد در حین پرواز با سطح زمین یا دریا بهطوریکه آسیب ببیند یا منهدم شود
سقوط. [ س َ ] (ع ص ) افتاده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
سقوط. [ س ُ ] (ع مص ) افتادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (دهار) (تفلیسی ). || در نزد پزشکان بیماری صرع است . (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).
۱. فرود آمدن بر زمین؛ افتادن.
۲. [مجاز] کاهش ناگهانی.
۳. [مجاز] تصرف و تسخیر منطقهای توسط دشمن.
〈 سقوط کردن: (مصدر لازم) افتادن و بر زمین فرود آمدن؛ به پستی افتادن.
〈 سقوط کردن شهر: [مجاز] به تصرف دشمن درآمدن آن.
〈 سقوط دولت: [مجاز] برکنار شدن و از کار افتادن هیئت وزیران.
سرنگونی، واژگون