کلمه جو
صفحه اصلی

سقوط


مترادف سقوط : افت، افتادگی، زوال، لغزش، نزول، هبوط ، فروپاشی، تلاشی، اضمحلال، افتادن، پرت شدن، فرود آمدن، فرو افتادن

متضاد سقوط : صعود، صعود کردن

برابر پارسی : افتادن، افتاد، به زمین خوردن، به زمین خورد

فارسی به انگلیسی

fall(ing)


fall, crash, anticlimax, collapse, drop, nose dive, plump, precipitation, tumble, fall(ing)

anticlimax, collapse, drop, fall, lapse, nose dive, plump, precipitation, tumble


فارسی به عربی

انقض , تحطم , سقوط , مزلق

عربی به فارسی

افت , سقوط , زوال , انحطاط , ريزش , بارش , خزان , پاييز , هبوط , نزول , ابشار , افتادن , ويران شدن , فرو ريختن , پايين امدن , تنزل کردن


مترادف و متضاد

اسم ≠ صعود


افت، افتادگی، زوال، لغزش، نزول، هبوط ≠ فروپاشی، تلاشی، اضمحلال


drop (اسم)
اب نبات، افت، قطره، سقوط، چکه، افتادن، ژیگ، قطع مراوده، سرشک

decline (اسم)
کاهش، زوال، انحطاط، سقوط، فساد

downfall (اسم)
ریزش، افت، زوال، انحطاط، سقوط، بارش

fall (اسم)
پاییز، خزان، افت، ابشار، زوال، سقوط، فروکش، نزول، هبوط، افتادن

crash (اسم)
سر و صدا، سقوط، تصادم، سقوط کردن هواپیما، صدای بلند یا ناگهانی

collapse (اسم)
سقوط، فروریختگی، فروکش، اوار

chute (اسم)
ناودان یا مجرای سرازیر، زوال، شیب تند رودخانه، انحطاط، مخفف کلمه پاراشوت، سقوط

falling (اسم)
سقوط، فروریختگی، فروکش

crackup (اسم)
سقوط، درهم شکستگی

prolapse (اسم)
سقوط، پایین افتادگی

plumper (اسم)
شکست، سقوط، دروغ محض، فربه کننده، دروغ صرف

tailspin (اسم)
زوال، سقوط، گیجی و بیهوشی

۱. افت، افتادگی، زوال، لغزش، نزول، هبوط ≠ صعود
۲. فروپاشی، تلاشی، اضمحلال
۳. افتادن، پرتشدن، فرود آمدن، فرو افتادن ≠ صعود کردن


فرهنگ فارسی

افتادن، فرود آمدن برزمین
۱ - ( مصدر ) افتادن فرود آمدن بر زمین . ۲ - ( اسم ) افتادگی . ۳ - ساقط شدن عبد است از مراحل کمال خود به وسیله اشتباهی که در اعمال و افعال خود کند . یا سقوط اعتبارات . ترک همه قیود ظاهری و باطنی و توجه به حق . یا سقوط پلک . سقوط جفن . سقوط جفن . ورم و کلفتی پلکها بر اثر خیز یا التهاب یا عفونت تحت تاثیر هر عامل و هر ناخوشی که باشد استرخائ جفن سقوط پلک . یا سقوط شعر . ریزش موهای سر و بدن که بر اثر حمله قارچهای ذره بینی خاصی حاصل میشود ریزش مو . یا سقوط مژگان . ریزش مژه های چشم بر اثر التهاب بلفاریتی . یا مرض تراخم ریزش مژه ها .

برخورد هواگَرد در حین پرواز با سطح زمین یا دریا به‌طوری‌که آسیب ببیند یا منهدم شود


فرهنگ معین

(سُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) افتادن . ۲ - (اِ مص . ) افتادگی .

لغت نامه دهخدا

سقوط. [ س ُ ] ( ع مص ) افتادن. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58 ) ( دهار ) ( تفلیسی ). || در نزد پزشکان بیماری صرع است. ( آنندراج ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

سقوط. [ س َ ] ( ع ص ) افتاده. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

سقوط. [ س َ ] (ع ص ) افتاده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).


سقوط. [ س ُ ] (ع مص ) افتادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (دهار) (تفلیسی ). || در نزد پزشکان بیماری صرع است . (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).


فرهنگ عمید

۱. فرود آمدن بر زمین، افتادن.
۲. [مجاز] کاهش ناگهانی.
۳. [مجاز] تصرف و تسخیر منطقه ای توسط دشمن.
* سقوط کردن: (مصدر لازم ) افتادن و بر زمین فرود آمدن، به پستی افتادن.
* سقوط کردن شهر: [مجاز] به تصرف دشمن درآمدن آن.
* سقوط دولت: [مجاز] برکنار شدن و از کار افتادن هیئت وزیران.

۱. فرود آمدن بر زمین؛ افتادن.
۲. [مجاز] کاهش ناگهانی.
۳. [مجاز] تصرف و تسخیر منطقه‌ای توسط دشمن.
⟨ سقوط کردن: (مصدر لازم) افتادن و بر زمین فرود آمدن؛ به پستی افتادن.
⟨ سقوط کردن شهر: [مجاز] به تصرف دشمن درآمدن آن.
⟨ سقوط دولت: [مجاز] برکنار شدن و از کار افتادن هیئت وزیران.


دانشنامه عمومی

سقوط ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
سقوط (ترانه ویل.آی.ام)
سقوط (حادثه)
سقوط (رمان)
سقوط (فیلم ۲۰۰۴)
سقوط (فیلم ۲۰۰۶)
سقوط (مجموعه تلویزیونی)

دانشنامه آزاد فارسی

سقوط (La Chute)
داستانی بلند از آلبر کامو، به زبان فرانسوی، منتشرشده در ۱۹۵۶. ژان باپتیست کلامانسِ ازخودگریخته در محله ای پست در آمستردام زندگی می کند. او قصۀ زندگی خود را برای مخاطبی در نوشگاهی کثیف نقل می کند بی آن که صدایی از مخاطب درآید. طرفه آن که کلامانس در پاریس وکیلی مشهور و به واقع خوشبخت بوده است. صدای قهقهه ای ناشناس که شاید اصلاً خطاب به او نبوده است، زندگی اش را دچار تزلزل می کند. در شبی دیگر، زنی خود را در رود سن انداخته است و فریادهای دلخراش می کشد و او توان یاری رساندن بدو را در خود نمی بیند و رودرروی ریاکاری خود قرار می گیرد و درمی یابد که خود نیز همچون همۀ مجرمانی که به زندانشان افکنده، مجرم است. به عیاشی رومی آورد و همۀ اعتبار خود را از دست می دهد، بی آن که از بار سنگین گناهانش کاسته شود. اینک او در این مکان مطرودان هم قاضی رذالت های بشری است، هم تائبِ آن. کلامانس به خلاف مورسو در بیگانه، فردی است که با آگاهی کامل به مقابله با پوچی خود و زندگی می رود. کامو در سقوط ادعا می کند که اخلاق هیچ گونه آرامشی برای آدمی به ارمغان نمی آورد.

فرهنگ فارسی ساره

سرنگونی، واژگون


فرهنگستان زبان و ادب

{crash} [حمل ونقل هوایی] برخورد هواگَرد در حین پرواز با سطح زمین یا دریا به طوری که آسیب ببیند یا منهدم شود

نقل قول ها

سقوط (رمان). سقوط (به فرانسوی: La Chute) رمانی از آلبر کامو، نویسندهٔ مشهور فرانسوی. این کتاب که نخست در سال ۱۹۵۶ منتشر شد، رمانی است فلسفی که از زبان ژان باتیست کلمانس (=یحیای تعمیددهندهٔ نداکننده) که وکیل بوده و اینک خود را «قاضی توبه کار» می خواند روایت می شود.
• «چه بسیار جنایت ها فقط برای این روی داده که عامل آن ها قادر به تحمل قصور خویش نبوده است.»• «من هرگز شب از روی پل نمی گذرم. این نتیجهٔ عهدی ست که با خود بسته ام. آخر فکرش را بکنید که کسی خودش را در آب بیندازد. آن وقت از دو حال خارج نیست: یا شما برای نجاتش خود را در آب می افکنید و در فصل سرما به عواقب بسیار سختی دچار می شوید! یا او را به حال خود وامی گذارید. شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی به جا می گذارد.»• «جنایت همواره در قسمت جلوی صحنه جا دارد، اما جنایتکار فقط چند لحظه ای خود را می نمایاند تا بی درنگ جایش را به دیگری واگذارد.»• «بالاتر از دیگران زیستن هنوز تنها راهی است برای اینکه اکثر مردم انسان را ببینند و به او احترام بگذارند.»• «مشکل زندگی بعضی از مردم در این است که چطور از دیگران کناره بگیرند یا لااقل با آنان بسازند.»• «من جز در فاصله میان عیاشی هایم به مسائل بزرگ و بااهمیت زندگی فکر نکرده ام و در غالب اوقات اهمیتی به این موضوعات نداده ام.»• «دوستی با فراموشکاری یا لااقل ناتوانی توأم است.»• «مردم خوشبختی و موفقیت را تنها در صورتی به شما می بخشایند که با کمال سخاوت رضا دهید که آن ها را با دیگران قسمت کنید. اما برای اینکه خوشبخت شوید نباید زیاده از حد به دیگران بپردازید. بدین طریق راهی برای خلاصی نیست. خوشبخت بودن و محاکمه شدن یا بدبخت بودن و تبرئه شدن.»• «عیاشی حقیقی آزادی بخش است، زیرا هیچ گونه الزامی نمی آورد. عیاش فقط وجود خود را تملک می کند، از این جهت عیاشی مشغولیت محبوب کسانی است که به خود عشق می ورزند.»• «ادیان از لحظه ای که دم از اخلاق می زنند و با صدور فرمان تهدید می کنند، به خطا می روند.»• «برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. همنوعان ما با کمک خود برای این کار کفایت می کنند. شما از روز داوری الهی سخن می گویید. اجازه بدهید با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیده ام که به مراتب از آن سخت تر است؛ من داوری آدمیان را دیده ام.»• «جنایت تنها در این نیست که دیگری را بکشی بلکه بیشتر در این است که خود زنده بمانی.»• «سانسور همان چیزی را که نهی می کند به فریاد بلند اعلام می دارد.»• «بالاترین عذابهای بشر این است که بدون قانون محاکمه شود.»• «حکمی که دربارهٔ دیگران داده اید سرانجام مستقیماً بازمی گردد و بر چهره شما می خورد و در آنجا ضایعاتی به بار می آورد.»• «هر افراطی، نیروی زندگی و در نتیجه درد و رنج را کاهش می دهد.»• «شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی به جا می گذارند.»• «من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می بردم. آن کس که تصور می کرد که من از او نفرت دارم چون می دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می گویم غرق در شگفتی می شد و نمی توانست باور کند. در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین یا بی غیرتی ام را تحقیر می کرد، بی آنکه فکر کند که انگیزهٔ من ساده تر از این ها بوده است، من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم.»

سقوط (فیلم). سقوط (به انگلیسی: Downfall) فیلمی در سبک درام جنگی، ساخته الیور هرشبیگل محصول سال ۲۰۰۴ است. سقوط بر اساس کتاب پناهگاه هیتلر تراودل یونگه، کتاب تا آخرین ساعت ملیسا مولر، کتاب هیتلر یوآخیم فست، خاطرات آلبرت اشپر و ارنست-گونتر باده روایت شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سقوط در اصطلاح بر طرف شدن تکلیف یا حق و در لغت فروافتادن را گویند.
سقوط به معنای نخست در بیشتر ابواب فقهی به کار رفته است که متعلّق آن تکلیف یا حق است.
سقوط تکلیف
سقوط تکلیف عوامل مختلفی دارد.
← عوامل سقوط تکلیف
از ویژگیهای حق، قابلیت آن برای اسقاط است.
← اسباب سقوط حق
...

پیشنهاد کاربران

پرتاپ شدن به پایین

اُفت، افتش

از بین رفتن

متضاد هُبوط


سقوط= پرت شدن ییا پرت کردن

پرت شدن یا پرت کردن

افتادن

پایین رفتن

سقوط: تنزل و از بین رفتن حق را گویند. [اصطلاح حقوق]

سقوط امپراتوری رم
بر افتادن فرمانروایی رم

سقوط میکند
پرت میشود
یا
بر می افتد

واژگونی/ برافتادن فلان پادشاهی

افتادن از ارتفاع

زَبیهیدَن.


کلمات دیگر: