تقدس. [ ت َ ق َدْ دُ ] ( ع مص ) پاک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ). تطهر. ( اقرب الموارد ). پاک شدن و پاک کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پاکی و پارسایی. ( ناظم الاطباء ). پاک و پاکیزه بودن : آفریدگار جل جلاله و تقدست اسماؤه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91 ). جل جلاله و تقدست اسماؤه ُ ولا اله غیره. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 201 ).
آنی که نداند بجهان قدر ترا کس
جز ایزد دادار تعالی و تقدس.
ناصرخسرو.
ایزد تعالی و تقدس همیشه روی زمین را به جمال عدل و رأفت... آراسته دارد. ( کلیله و دمنه ).
ما همه فانی و بقا بس تراست
ملک تعالی و تقدس تراست.
نظامی.
خواست حق ، تقدست اسماؤه ُ آن بود که... ( جهانگشای جوینی ).