کلمه جو
صفحه اصلی

مسئله


مترادف مسئله : امر، کار، موضوع، قضیه، مبحث، مطلب، پرسش، سؤال، جریان، رویداد، ماجرا، حاجت، خواسته، درخواست، نیاز، مشکل، معضل، معما، دشواری

برابر پارسی : چیستان، دشواری، پیش آمد، گرفتاری، پرسمان، چالش

فارسی به انگلیسی

issue, matter, problem, proposition, puzzle, question, rub

problem, question


مترادف و متضاد

امر، کار، موضوع


قضیه، مبحث، مطلب


پرسش، سوال


جریان، رویداد، ماجرا


حاجت، خواسته، درخواست، نیاز


مشکل، معضل، معما، دشواری


question (اسم)
مطلب، موضوع، پرسش، سئوال، مسئله، پرس، سوال، استفهام

quandary (اسم)
حیرت، گیجی، تحیر، سرگردانی، مسئله

problem (اسم)
سختی، چیستان، مشکل، موضوع، مسئله

moot point (اسم)
مسئله

فرهنگ فارسی

حاجت، مطلب، درخواست، مسائل جمع

فرهنگ معین

(مَ ئَ لَ یا لِ ) [ ع . مسألة ] (اِ. ) حاجت ، مطلب . ج . مسایل .

لغت نامه دهخدا

مسیلة. [ م َ ل َ ] (ع اِ) مسیل . رجوع به مسیل شود.


( مسیلة ) مسیلة. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) مسیل. رجوع به مسیل شود.

مسیلة. [ م َ ل َ ] ( اِخ ) مسیلا. رجوع به مسیلا شود.

مسیلة. [ م َ ل َ ] (اِخ ) مسیلا. رجوع به مسیلا شود.


فرهنگ عمید

۱. موضوع، مطلب.
۲. پرسشی دربارۀ مسائل شرعی.
۳. امر مشکل، معضل.
۴. سؤال، پرسش.

فرهنگ فارسی ساره

چالش، پرسمان


واژه نامه بختیاریکا

دَنگ؛ نَه خووی

پیشنهاد کاربران

Problem

بیانه

چیستان

محل بحث= مبحث

جریان


کلمات دیگر: