کلمه جو
صفحه اصلی

رحیب

فرهنگ فارسی

( صفت ) فراخ گشاده .
همتی عالی و نعمتی متوالی و کنفی رحیب و مرتعی خصیب یا فراخ سینه .

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (ص . ) فراخ ، گشاده . رحیق (رَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) خالص . ۲ - (اِ. ) شراب بی غش و ناب .

لغت نامه دهخدا

رحیب. [ رَ ] ( ع ص ) فراخ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) : همتی عالی و نعمتی متوالی و کنفی رحیب و مرتعی خصیب. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 286 ). || فراخ سینه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ). رحیب الصدر؛ واسعالصدر. ( ناظم الاطباء ). فراخ سینه. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ). || بسیارخوار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). پرخور. ( از اقرب الموارد ). رَژْد. اکول.

فرهنگ عمید

۱. فراخ، وسیع، جای فراخ.
۲. اکول، پرخور.

دانشنامه عمومی

رحیب (فجیره). رحیب (در عربی: الَرحیب ) روستای کوچکی از توابع شهر دبا الفجیره در نوار ساحلی کرانهٔ دریای عمان از توابع امارت فجیره از امارات هفتگانه دولت امارات متحده عربی و در شبه جزیره عربستان واقع شده است. این روستای در پایهٔ رشتهٔ کوه حجر واقع شده است.
دکتر: المجد، کمال، احمد، (دولة الامارات العربیة المتحدة، دراسة مسحیة شاملة) . ، شرکه المصریة للطباعة والنشر: قاهره، چاپ اول، انتشار سال ۱۹۷۸ میلادی. به (عربی).
محمدیان، کوخردی، محمد، “ (الإمارات عبر التاریخ) “، ج۱. سال انتشار ۲۰۰۸ میلادی به (عربی).
دکتر:ادوارد، هندرسون، “ (ذکریات عن دولة الإمارات و سلطنة عمان) “، چاپ موتیف آیت للنشر، مطبعة راشد، عجمان ۱۹۸۸ میلادی.
جمعیت آن ۲۸۰ نفر (۹ خانوار) می باشند که از اهل سنت و مالکی مذهب هستند. شغل عمدهٔ مردم روستا کشاورزی ودامداری است، حدود ۳۰۰ اصله نخل خرما در روستا وجود دارد. بعضی از مردم روستا نیز دام خانه ای نیز دارند.


کلمات دیگر: