گرداب کوچک , چرخ زدن , جريان مخالف
دوامه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
باد پر . جمع دوام .
لغت نامه دهخدا
( دوامة ) دوامة. [ دُوْ وا م َ ] ( ع اِ ) بادپر. ج ، دُوّام. ( منتهی الارب ). گردنا. ( زمخشری ). گردنای. ( دهار ). گردناک. بازیی است. ج ، دوامات. ( مهذب الاسماء ). مِقَثَّة. مِطَثّة. ( السامی فی الاسامی ). گردنای و آن رابه مکبع یعنی تازیانه زنند تا بگردد. فلکه ای که کودکان ریسمانی بدان بسته بر زمین افکنند و گردد. گردنا. ( یادداشت مؤلف ). کره مانندی است چوبین که طفلان بدان بازی کنند می افکنند آن را پس می گردد بر زمین و آواز می کند. به فارسی بادپر است. ج ، دوام. ( آنندراج ).
دوامة. [ دُوْ وا م َ ] (ع اِ) بادپر. ج ، دُوّام . (منتهی الارب ). گردنا. (زمخشری ). گردنای . (دهار). گردناک . بازیی است . ج ، دوامات . (مهذب الاسماء). مِقَثَّة. مِطَثّة. (السامی فی الاسامی ). گردنای و آن رابه مکبع یعنی تازیانه زنند تا بگردد. فلکه ای که کودکان ریسمانی بدان بسته بر زمین افکنند و گردد. گردنا. (یادداشت مؤلف ). کره مانندی است چوبین که طفلان بدان بازی کنند می افکنند آن را پس می گردد بر زمین و آواز می کند. به فارسی بادپر است . ج ، دوام . (آنندراج ).
کلمات دیگر: