بزمی که در آن مردم کثیر جمع باشند .
بزم سنگین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بزم سنگین. [ ب َ م ِ س َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بزمی که در آن مردم کثیر جمع باشند. ( از مصطلحات از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
رخش شد محفل آرا شمع را بردار ازاین محفل
که باشد چون رگ یاقوت عیسی بزم سنگینش.
رخش شد محفل آرا شمع را بردار ازاین محفل
که باشد چون رگ یاقوت عیسی بزم سنگینش.
داراب بیگ جویا ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: