سارونه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) درخت و تاک انگور را گویند.( برهان ). رز بود یعنی تاک. ( فرهنگ اوبهی ). رزانگور باشد. ( جهانگیری ) ( شعوری ). درخت انگور باشد. ( رشیدی ). رز انگور است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
سرشک از مژه همچو دُر ریخته
چو خوشه ز سارونه آویخته.
رودکی ( از جهانگیری ).
ظاهراً در بیت چنین باشد: «ز سازو بیاویخته » و سازو ریسمان است که از لیف خرما بافند. ( از رشیدی و انجمن آرا و آنندراج ). این کلمه سازو است و به تصحیف سارونه شده است. ( یادداشت به خط مؤلف ).