مترادف حمیت : آزادگی، آزادمنشی، بزرگواری، بلندهمتی، پایمردی، تعصب، جوانمردی، حریت، رادی، عرق، عصبیت، غیرت، غیرتمندی، فتوت، مروت
متضاد حمیت : ناجوانمردی
برابر پارسی : مردانگی، جوانمردی
ardour, enthusiasm, zeal
backbone, jealousy
آزادگی، آزادمنشی، بزرگواری، بلندهمتی، پایمردی، تعصب، جوانمردی، حریت، رادی، عرق، عصبیت، غیرت، غیرتمندی، فتوت، مروت ≠ ناجوانمردی
حمیت . [ ح َ ] (ع ص ) استوار از هر چیز. (منتهی الارب ). المتین من کل شی ٔ. حتی گویند: تمرحمیت و عسل حمیت . (اقرب الموارد). || بسیار شیرین : تمر حمیت .(منتهی الارب ). || شدید: غضب حمیت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) خیک روغن که در آن رب انداخته باشند. (منتهی الارب ). || خیک پشمین [ مودار ] که در آن روغن و عسل و زیتون قرار داده باشند و گفته اند خیک بدون مو برای روغن .(اقرب الموارد). خیکچه یا خیک بی موی بجهت روغن . (منتهی الارب ). ج ، حُمَت . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
سعدی .
سعدی .
ناصرخسرو.
خطیری .
منوچهری .
منوچهری .
ناصرخسرو.
حمیت . [ ح ِ ی َ ] (ع مص ) حمیة. پرهیز نمودن . (منتهی الارب ) (غیاث ). || حفاظت و نگاه داشتن . (غیاث ) (منتخب ) (صراح ).
۱. پرهیز دادن بیمار از آنچه برایش ضرر دارد.
۲. (صفت) ویژگی آنچه حفظ و نگهداری شود.