کلمه جو
صفحه اصلی

فرازنده

فارسی به انگلیسی

who raises, ascendant, ascendent, high

ascendant, ascendent, high


فرهنگ اسم ها

اسم: فرازنده (پسر، دختر) (فارسی) (تلفظ: farāzande) (فارسی: فَرازنده) (انگلیسی: farazande)
معنی: بالابرنده و افرازنده، ( صفت فاعلی از فراختن )، ( در قدیم ) افرازنده، بر پادارنده

(تلفظ: farāzande) (صفت فاعلی از فراختن) ، (در قدیم) افرازنده ، بر پادارنده .


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - افرازنده بلند کننده ۲ - گشاینده ۳ - مسدود کننده بند کننده.

فرهنگ معین

(فَ زَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - بلند کننده . ۲ - گشاینده . ۳ - مسدود کننده .

لغت نامه دهخدا

فرازنده. [ ف َ زَ دَ / دِ ] ( نف ) بلندکننده. ( آنندراج ). بالاکننده و افرازنده. ( ناظم الاطباء ) :
خداوند خورشید و گردنده ماه
فرازنده تاج وتخت و کلاه.
فردوسی.
فروزنده اختر کاویان
فرازنده تخت و بخت کیان.
فردوسی.
- برفرازنده ؛ فرازنده. آنکه چیزی را چون درفش و جز آن افراشته سازد و برپا کند :
که ای برفرازنده آسمان
به جنگش گرفتی به صلحش بمان.
سعدی.
- سرفرازنده ؛ سرفراز. مفتخر :
مهان جهان پیش تو بنده اند
وز آن بندگی سرفرازنده اند.
فردوسی.
رجوع به فراز شود.

فرهنگ عمید

بلندکننده، بالابرنده.

پیشنهاد کاربران

بلند کننده، برپا کننده، افرازنده

بالا رونده، فراروینده

آرش ها و برابرهای یاد شده در �فرهنگ معین� و �فرهنگ عمید� را نارسا و نادرست می دانم؛ زیرا فراز در خودِ چیزی است که فراز می یابد یا فرامی روید؛ نه آنکه ابزاری برای چنین کاری.

برافراشته


کلمات دیگر: