مترادف قائف : پی رو، پی شناس، قایف، قیافه شناس
قایف
مترادف قائف : پی رو، پی شناس، قایف، قیافه شناس
مترادف و متضاد
پیرو، پیشناس، قایف، قیافهشناس
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - قیافه شناس ۲ - پی شناس پی بر جمع : قافه قایفین ( قائفین ).
فرهنگ معین
(یِ ) [ ع . قائف ] (اِفا. ) ۱ - قیافه شناس . ۲ - پی شناس ، پی بر. ج . قافَه ، قایفین (قائفین ).
لغت نامه دهخدا
قایف. [ ی ِ ] ( ع ص ) پی شناس. رجوع به قائف شود.
قائف. [ ءِ ] ( ع ص ) قیافه شناس ، آنکه درفرزند نگرد تا به پدر ماند یا نه. || پی بر. ( مهذب الاسماء ). پی شناس. ج ، قافه. ( منتهی الارب ).
کلمات دیگر: