کلمه جو
صفحه اصلی

گشاده کار

فرهنگ فارسی

آنکه در کارها جرات و جسارت بخرج دهد کسی که امور را بخوبی فیصل دهد مقابل بسته کار : خواجه گفت : مردی دیداری و کافی است اما یک عیب دارد که بسته کار است و این کار را گشاده کاری باید ... .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص مر. ) کسی که در انجام کارها جسور است .

لغت نامه دهخدا

گشاده کار. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) آن که در کارها جرأت نماید و زود آنها را فیصل دهد. مقابل بسته کار : خواجه گفت : مردی دیداری و کافی است ، اما یک عیب دارد که بسته کار است و این کار راگشاده کاری باید. امیر گفت : شاگردان بددل و بسته کار باشند، چون استاد شدند و وجیه گشتند کار دیگرگون کنند. ( تاریخ بیهقی ). ( قمر دلالت کند بر )... گشاده کار بامردمان و عزیز بر ایشان. ( التفهیم چ تهران ص 384 ).


کلمات دیگر: