( مصدر ) حق تقدم برای حریف قایل شدن ( در بازی و قمار ) نوبت به دیگر دادن .
داو دادن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) حق تقدم برای حریف قایل شدن .
لغت نامه دهخدا
داو دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) نوبت بازی دادن در نرد و شطرنج. || مجال دادن. مهلت دادن. گذاردن :
هر خری در خرمنش میکرد گاو
کشته را هرگز سگان ندهند داو.
هر خری در خرمنش میکرد گاو
کشته را هرگز سگان ندهند داو.
مولوی.
کلمات دیگر: