کلمه جو
صفحه اصلی

کپکی

فرهنگ فارسی

( صفت ) نوعی دینار و تومان که در عهد مغول تیمور یان و صفویان متداول بود : [ امیر تیمور در سال ۸٠۱ مسجد جامعی در سمر قند بنیاد کرد که یک هزار و پانصد تومان رایج کپکی که نه هزار تومان عراقی باشد بر آن صرف کرد ] . ( ظفرنام. شاهی بنقل محشی روضات الجنات اسفزاری ۴۳۱ : ۲ ) [ در آن اثنا یساول ببهان. آنکه شاهزاده میسور را طوی میدهم مالی خطیر در بد خراسان توجیه کرد از آن جمله پنجاه هزار دینار کپکی بر دار السلطن. هرات رقم فرمود و در اواخر سن. ۷۱۶ پنجان سوار خونخوار آن تحصیل را بهرات آوردند ] . ( حبیب السیر )
کپک ساز

فرهنگ معین

(کَ پِ ) (ص . ) نوعی دینار و تومان که در عهد مغول ، تیموریان و صفویان متداول بود.

لغت نامه دهخدا

کپکی. [ ک َ پ َ ] ( ص نسبی ) کپک ساز. || کپک فروش. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کپک ساز شود.

کپکی. [ ک َ پ ِ ] ( اِ ) نوعی دینار و تومان که در عهد مغول و تیموریان و صفویان متداول بود. ( فرهنگ فارسی معین ). قسمی مسکوک بوده است. ( یادداشت مؤلف ) : اوقافی که بر آن بنا مقرر نموده تخمیناً پانصد تومان رایج کپکی باشد. ( دولتشاه ذیل ترجمه احوال ترجمه امیر علیشیر ). و اقطاع بایسنقر بهادر به عهد شاهرخ سلطان ششصد تومان کپکی بوده. ( دولتشاه ذیل ترجمه احوال قاسم انوار ). مهم خواجه احمد رابه مبلغ سی تومان کپکی قطع کرد. ( دستور الوزراء ).

کپکی . [ ک َ پ َ ] (ص نسبی ) کپک ساز. || کپک فروش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کپک ساز شود.


کپکی . [ ک َ پ ِ ] (اِ) نوعی دینار و تومان که در عهد مغول و تیموریان و صفویان متداول بود. (فرهنگ فارسی معین ). قسمی مسکوک بوده است . (یادداشت مؤلف ) : اوقافی که بر آن بنا مقرر نموده تخمیناً پانصد تومان رایج کپکی باشد. (دولتشاه ذیل ترجمه ٔ احوال ترجمه ٔ امیر علیشیر). و اقطاع بایسنقر بهادر به عهد شاهرخ سلطان ششصد تومان کپکی بوده . (دولتشاه ذیل ترجمه ٔ احوال قاسم انوار). مهم خواجه احمد رابه مبلغ سی تومان کپکی قطع کرد. (دستور الوزراء).


واژه نامه بختیاریکا

( کَپَکی ) کخ


کلمات دیگر: