( صفت ) همخوراک همغذا : [ با اینکه زن و شوهز مطرب بارها پیشنهاد کرده اند با آنها یگانه و کاسه یکی باشم صلاح خود را در این دیده ام که قبول نکنم ... ] . ( شام )
کاسه یکی
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . یِ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) هم - خوراک ، هم غذا.
کلمات دیگر: