کلمه جو
صفحه اصلی

کاسه کوزه

فرهنگ فارسی

( اسم ) کاسه و کوزه یا کاسه کوزه کسی را بهم زدن . دستگاه کسی را بهم زدن . یا کاسه کوزه ها را گردن کسی شکستن . او را مقصر کارهای بد شمردن

فرهنگ معین

( ~ . زِ ) (اِ. ) ۱ - مجموعة ظرف های خانه . ۲ - مجموعة اثاث و اسباب کار کسی .

لغت نامه دهخدا

کاسه کوزه. [ س َ / س ِ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) کاسه و کوزه.
- کاسه کوزه اش را بهم زدن ؛ کنایه از دستگاه کسی را بهم زدن.
- کاسه کوزه ها را گردن کسی شکستن ؛ او را مقصر کارهای بد شده شمردن.

فرهنگ عمید

اثاث خانه، اسباب خانه، ظروف منزل.

پیشنهاد کاربران

کاسه و کوزه از فتنه گران بزرگ هستند.
کوزه پادشاه منافقان شرکت خواب بود او دشمن سرسخت اسکی و استاد خیکی و اوس ممد بود.
کوزه به تحریک کاسه همواره به اسکی حمله میکرد.
او همچنین به تحریک کاسه طاطا را تحت فشار قرار میداد!
او انسانی بخیل بود.
او بسیار مهربان بود!
و اما کاسه . . . . . . .
او ملکه و وزیر و مشاور کوزه بود!
او بین نی نی فر کبتا و اسکی و کوزه و اسکی فتنه گری کرد.
او همچنین با ززی گولو دشمن بود.
او همچنین کوزه و نی نی فرکبتا را علیه طاطا تحریک کرد.




کلمات دیگر: