کلمه جو
صفحه اصلی

فرایض

فرهنگ فارسی

جمع فریضه
( صفت اسم ) جمع فریضه ۱ - آنچه خدا واجب فرموده از نماز و روزه و زکات و غیره واجبات ۲ - دانشی که چگونگی تقسیم ارث بر مستحقان به وسیله آن دانسته شود و آن را بابی از فقه دانند. یا فرایض پنج گانه . ۱ - نمازهای پنجگانه ۲ - ارکان ایمان که پنج است : نماز روزه حج زکات و یکبار خواندن کلمه شهادت نزد بعض علمائ یا خمس که بسادات دهند . یا فرایض خمس . فرایض پنج گانه .
فرائض . جمع فریضه . واجبات

( صفت اسم ) جمع فریضه ۱ - آنچه خدا واجب فرموده از نماز و روزه و زکات و غیره واجبات ۲ - دانشی که چگونگی تقسیم ارث بر مستحقان به وسیله آن دانسته شود و آن را بابی از فقه دانند. یا فرایض پنج گانه . ۱ - نمازهای پنجگانه ۲ - ارکان ایمان که پنج است : نماز روزه حج زکات و یکبار خواندن کلمه شهادت نزد بعض علمائ یا خمس که بسادات دهند . یا فرایض خمس . فرایض پنج گانه .

فرهنگ معین

(فَ یِ ) [ ع . فرائض ] (ص . ) جِ فریضه .

لغت نامه دهخدا

فرائض. [ ف َ ءِ ] ( ع اِ )ج ِ فریضة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به فریضة شود. || دانشی که چگونگی تقسیم ارث برمستحقان بوسیله آن دانسته شود. ( تعریفات ). و آن رابابی از فقه شمرده اند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرایض. [ ف َ ی ِ ] ( ع اِ ) فرائض. ج ِ فریضة. واجبات : جواب نامه ها بر این جمله داد که حدیث خانان ترکستان ، ازفرایض است به ایشان مکاتبت کردن. ( تاریخ بیهقی ). ازفرایض احکام جهانداری آن است که به تلافی خللها... مبادرت شود. ( کلیله و دمنه ). به شرایط خدمت و فرایض طاعت قیام نمودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و رجوع به فرائض شود. || ( اصطلاح فقه ) علمی که بدان تقسیم ترکه میان وارثان کنند. و رجوع به فرائض شود.

فرهنگ عمید

= فریضه

فریضه#NAME?


دانشنامه آزاد فارسی

فَرائض
(جمع فریضة، به معنی واجب) در اصطلاح فقهی، به سهم تعیین شدۀ هریک از وراث در کتاب خدا گویند. این سهام مفروض شش مقدار است: ۲/۱، ۴/۱، ۸/۱، ۳/۲، ۳/۱، ۶/۱(← ارث). تعیین سهام هریک از ورّاث از تَرَکه، براساس کسرهای داده شده، نیاز به محاسبه دارد. علمی که موضوع آن محاسبۀ سهام هرکدام از وارثان است، «علم الفرائض» نامیده شده است. به مقدارهای معیّن در زکات و صدقات نیز فریضه گفته اند.

پیشنهاد کاربران

obligatory acts

واجبات دینی


کلمات دیگر: