فراز اوردن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( فراز آوردن ) ( مصدر ) ۱ - پیش آوردن آوردن ۲ - یافتن حاصل کردن ۳ - فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن : فراز آورد گونه گون سیم و زر ۴ - کشانیدن به جایی یا بسوی چیزی ۵ - فرود آوردن ۶ - پدید آوردن ۷ - بالا کشیدن بر آوردن .
فرهنگ معین
( فراز آوردن ) ( ~ . وَ یا وُ دَ ) (مص م . ) ۱ - آوردن ، پیش آوردن . ۲ - یافتن ، به دست آوردن . ۳ - فراهم آوردن ، گرد کردن .
لغت نامه دهخدا
( فرازآوردن ) فرازآوردن. [ ف َ وَ دَ ] ( مص مرکب )فراهم آوردن و گرد کردن : لشکر به حرب فرازآورد و مسلمانان صف کشیدند. ( ترجمه تاریخ طبری ).
به روم اندرون هرچه بودش ز گنج
فرازآوریده ز هر سو به رنج.
نباید که این کار گردد دراز.
یکی مجمر آتش بیاورد باز
بگفت از بهشت آوریدم فراز.
من او را به دامت فرازآورم
سخنهای چرب و دراز آورم.
به ایشان رسی هیچ تندی مکن
نخستین فرازآر شیرین سخن.
می خوشبوی فرازآور و بربط بنواز.
بازگرد از بد و بر نیک فرازآر سرت
به خرد کوش ، چو دیوان چه دوی باز فراز؟
ز مرده تن زنده آری فراز
پدید آوری مرده از زنده باز.
چو دلو آبی از چَه ْ نیارد فراز
رسن خواه کوتاه و خواهی دراز.
به روم اندرون هرچه بودش ز گنج
فرازآوریده ز هر سو به رنج.
فردوسی.
برو لشکر آور ز هر سو فرازنباید که این کار گردد دراز.
فردوسی.
رجوع به فراز شود. || نیز بمعنی آوردن باشد، چنانکه فراز هیچ معنی ندهد مگر تأکید را : یکی مجمر آتش بیاورد باز
بگفت از بهشت آوریدم فراز.
دقیقی.
|| کشانیدن به جایی یا بسوی چیزی : من او را به دامت فرازآورم
سخنهای چرب و دراز آورم.
فردوسی.
|| پیش آوردن : به ایشان رسی هیچ تندی مکن
نخستین فرازآر شیرین سخن.
فردوسی.
نوبهار آمد و آورد گل تازه فرازمی خوشبوی فرازآور و بربط بنواز.
منوچهری.
|| فرودآوردن : بازگرد از بد و بر نیک فرازآر سرت
به خرد کوش ، چو دیوان چه دوی باز فراز؟
ناصرخسرو.
|| پدید آوردن : ز مرده تن زنده آری فراز
پدید آوری مرده از زنده باز.
اسدی.
|| برآوردن و بالا کشیدن : چو دلو آبی از چَه ْ نیارد فراز
رسن خواه کوتاه و خواهی دراز.
نظامی.
رجوع به فراز شود.کلمات دیگر: