کلمه جو
صفحه اصلی

قریض

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) مقروض ۲ - ( اسم ) شعر .

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) مقروض . ۲ - (اِ. ) شعر

لغت نامه دهخدا

قریض. [ ق َ ] ( ع اِ ) آنچه از گلو برآرد شتر جهت نشخوار. || شعر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ( ص ) مقروض. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

شعر.

پیشنهاد کاربران

باد گلو

سخن منظوم. سخن دارای وزن و قافیه.


کلمات دیگر: