گزینه
فارسی به انگلیسی
alternative, choice
فرهنگ اسم ها
اسم: گزینه (دختر) (فارسی) (تلفظ: gozine) (فارسی: گزينه) (انگلیسی: gozine)
معنی: برگزیده و انتخاب شده، گزیده
معنی: برگزیده و انتخاب شده، گزیده
(تلفظ: gozine) برگزیده و انتخاب شده ، گزیده .
مترادف و متضاد
تعویض، ترکه، شلاق، گزینه، کلید برق، سویچ قطع برق وغیره، راه گزین، سویچ برق
گزینه، گزینه انتخاب
گزینه، گزینه انتخاب کننده
فرهنگ فارسی
برگزیده، انتخاب شده
( صفت ) برگزیده انتخاب شده منتخب : در دست برد نظم زدوران گزینه ام گردون بصد قران ننماید قرینه ام . ( مجیر بیلقانی )
( صفت ) برگزیده انتخاب شده منتخب : در دست برد نظم زدوران گزینه ام گردون بصد قران ننماید قرینه ام . ( مجیر بیلقانی )
فرهنگ معین
(گُ نِ ) (اِ. ) ۱ - مجموعه ای از نوشته های انتخاب شده . ۲ - هر یک از پاسخ های یک آزمون . ۳ - هر یک از دو یا چند شیئی ، پیشنهاد یا راه حلی که بتوان انتخاب کرد.
لغت نامه دهخدا
گزینه. [ گ َ ن َ/ ن ِ ] ( اِ ) چکش و پتک دراز مسگران باشد که میان ظروف بدان عمیق سازند. ( برهان ) ( آنندراج ) :
به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینه من.
گزینه. [ گ ُ ن َ / ن ِ ] ( ن مف ) گزیده و برچیده و انتخاب کرده شده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) :
در دست برد نظم ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام.
به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینه من.
خاقانی.
|| گنجینه و مخزن. ( برهان ) ( آنندراج ). گزنه. غزنه. غزنی. غزنین. جزنق ( معرب ) = گنجه. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || کرباس گنده را نیز گویند که از آن خیمه و سایبان سازند و فقیران و مسکینان جامه کنند. ( برهان ). کرباس سطبر که از آن خیمه و چادر سفری سازند.گزینه. [ گ ُ ن َ / ن ِ ] ( ن مف ) گزیده و برچیده و انتخاب کرده شده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) :
در دست برد نظم ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام.
مجیرالدین بیلقانی.
|| ( اِ ) ترجمه خاصیت هم هست. ( برهان ) . و رجوع به گزینش و گزینی شود.گزینه . [ گ َ ن َ/ ن ِ ] (اِ) چکش و پتک دراز مسگران باشد که میان ظروف بدان عمیق سازند. (برهان ) (آنندراج ) :
به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینه ٔ من .
|| گنجینه و مخزن . (برهان ) (آنندراج ). گزنه . غزنه . غزنی . غزنین . جزنق (معرب ) = گنجه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || کرباس گنده را نیز گویند که از آن خیمه و سایبان سازند و فقیران و مسکینان جامه کنند. (برهان ). کرباس سطبر که از آن خیمه و چادر سفری سازند.
به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینه ٔ من .
خاقانی .
|| گنجینه و مخزن . (برهان ) (آنندراج ). گزنه . غزنه . غزنی . غزنین . جزنق (معرب ) = گنجه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || کرباس گنده را نیز گویند که از آن خیمه و سایبان سازند و فقیران و مسکینان جامه کنند. (برهان ). کرباس سطبر که از آن خیمه و چادر سفری سازند.
گزینه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (ن مف ) گزیده و برچیده و انتخاب کرده شده باشد. (برهان ) (آنندراج ) :
در دست برد نظم ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام .
|| (اِ) ترجمه ٔ خاصیت هم هست . (برهان ) . و رجوع به گزینش و گزینی شود.
در دست برد نظم ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام .
مجیرالدین بیلقانی .
|| (اِ) ترجمه ٔ خاصیت هم هست . (برهان ) . و رجوع به گزینش و گزینی شود.
فرهنگ عمید
۱. هر یک از پاسخ های آزمون تستی.
۲. (صفت ) برگزیده، انتخاب شده.
۳. (صفت ) شخص برجسته و والا.
۲. (صفت ) برگزیده، انتخاب شده.
۳. (صفت ) شخص برجسته و والا.
گویش مازنی
گزنه
/gazine/ گزنه
پیشنهاد کاربران
حالت
کلمات دیگر: