۱ - گرفتار و اسیر . ۲ - زبون خفیف . ۳ - بسیار ترسان .
گرگ بند
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . بَ ) (ص مر. ) ۱ - کنایه از: گرفتار و اسیر، زبون ، خفیف . ۲ - بسیار ترسان .
لغت نامه دهخدا
گرگ بند. [ گ ُ ب َ ] ( ص مرکب ) کنایه از گرفتار و اسیر. ( برهان ) :
گرگ را گرگ بند باید کرد
رقص روباه چند باید کرد.
شیرخانه است گرگ بند چراست.
گرگ را گرگ بند باید کرد
رقص روباه چند باید کرد.
نظامی.
کین سگ بسته مستمند چراست شیرخانه است گرگ بند چراست.
نظامی.
|| اسیر و زبون و خفیف باشد. ( برهان ). رجوع به گرگ بندی شود. || ( حامص مرکب ) در هفت پیکر نظامی چ وحید ص 321 بمعنی دوختن دهن و بستن دست و پای آمده. رجوع به گنجینه گنجوی ص 334 شود.فرهنگ عمید
گرفتار، اسیر، دست وپابسته.
کلمات دیگر: