کلمه جو
صفحه اصلی

کاغ

فارسی به انگلیسی

ruminnation


فرهنگ فارسی

نشخوار، صدای نشخوارحیوانات نشخوارکننده، آواز، نالهکاغ کاغ:بانگ کلاغ
( اسم ) ۱ - آواز کلاغ : [ جامی از نطق زبان بسته چو نشناسد کس نکت طوطی شکر شکن از کاغ کلاغ ] . ( جامی ) ۲ - ناله و فریاد کاغ کردن . ۳ - آوای جنبش مهره و گلوله در میان طاس و مانند آن .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - فریاد و ناله . ۲ - آواز کلاغ . ۳ - نشخوار.

لغت نامه دهخدا

کاغ. ( اِ ) آتش باشد که به عربی نار گویند. ( برهان ). اسم است از کاغیدن بمعنی ناله و فریاد. شایداین معنی از بیت ذیل مولوی بغلط استنباط شده باشد ودرین بیت بمعنی ناله و فریاد کردن است :
آنکه آتشهای عالم ز آتش او کاغ کرد
تا فسون میخواند عشق و بر دل او میدمید.
( برهان قاطع چ معین حاشیه لغت کاغ ). || نشخوار حیوانات نشخوارکننده مانند شتر و گوسپند. ( از ناظم الاطباء ) :
چندان بریخت می بزمین ساقی ربیع
مستسقیان باغ ازین فیض کرده کاغ.
مولوی ( از انجمن آرا ).
|| ناله و فریاد. ( برهان ) :
بتن زو کوس خورده کوه ساکن
بتک زو کاغ کرده باد عاجل.
ابوالفرج رونی در صفت اسب ( از انجمن آرا ).
عیسی جان تو گرسنه چو زاغ
خر او میزند ز کنجد کاغ.
سنائی.
|| بانگ و صدای کلاغ. ( برهان ) :
جامی از نطق زبان بسته چو نشناسد کس
نکت طوطی شکرشکن از کاغ کلاغ.
جامی.
|| صدای جنبانیدن مهره و گلوله باشد در میان طاس و امثال آن. ( برهان ). || نام مرغی هم هست سیاه رنگ که بیشتر در آبگیرها میباشد. ( برهان ).

فرهنگ عمید

۱. صدای کلاغ.
۲. (اسم مصدر ) آواز، ناله، فریاد.
۳. (اسم مصدر ) نشخوار.
= کاغ کاغ: [قدیمی] بانگ کلاغ: ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ / کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ کاغ کاغ (عسجدی: ۴۶ ).

جدول کلمات

نشخوار


کلمات دیگر: