کلمه جو
صفحه اصلی

لب گردان

فرهنگ فارسی

( اسم ) کاسه و مانند آن که دارای لبه هایی مایل بشیب داشته باشد . یا لب گردان کردن حوض . پر کردن آن از آب چنانکه از سرش بگذرد .

فرهنگ معین

( ~ . گَ ) (ص مف . اِ. ) کاسه و مانند آن که دارای لبه هایی مایل به شیب داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

لب گردان. [ ل َ گ َ ] ( ن مف مرکب ) حوض و کاسه و مانند آن که لبهای مایل به شیب داشته باشد.
- لب گردان کردن حوض ؛ پر کردن حوض از آب چنانکه از سرش بگذرد. ( آنندراج ) :
فرش در ایوان جنت بلکه در راه افکنید
حوض کوثر را لبالب بلکه لب گردان کنید.
سعید اشرف ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: