کلمه جو
صفحه اصلی

کاناز

فرهنگ اسم ها

اسم: کاناز (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: kānāz) (فارسی: کاناز) (انگلیسی: kanaz)
معنی: چوب ریشه خوشه خرما، ( در قدیم ) چوب انتهای خوشه ی خرما که به درخت چسبیده است، بن خوشه ی خرما آنجا که به نخل چسبیده

(تلفظ: kānāz) (در قدیم) چوب انتهای خوشه‌ی خرما که به درخت چسبیده است ؛ بن خوشه‌ی خرما آنجا که به نخل چسبیده.


فرهنگ فارسی

کناز، کنز، بن خوشه رما، آن قسمت ازخوشه که بشاخه چسبیده
( اسم ) بن خوش. خرما آنجا که بنخل چسبیده : [ من بدان آمدم بخدمت تو که بر آید رطب ز کانازم ] . ( رودکی )

فرهنگ معین

(اِ. ) = کناز: بن خوشة خرما، آن جا که به نخل چسبیده .

لغت نامه دهخدا

کاناز. ( اِ ) چوب بن خوشه خرما را گویند یعنی جایی که به نخل چسبیده باشد. ( برهان ) ( اوبهی ) ( آنندراج ) ( فرهنگ اسدی ) ( صحاح الفرس ) ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 2 ص 340 ). گمان می کنم مراد غلافی است که شکوفه خرما از آن بیرون آید. چوب بیخ خوشه خرما چسبیده بدرخت. ( یادداشت مؤلف ). کناز. کنز. تنلاب. طلع. طلعه :
من بدان آمدم بخدمت تو
تا برآید رطب ز کانازم.
رودکی.
عجب نباشد اگر از نحوست طالع
مخالفان ورا زهر روید از کاناز.
شمس فخری ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| خوشه خرما. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

قسمت انتهایی خوشۀ خرما که به شاخه چسبیده است: من بدان آمدم به خدمت تو / که برآید رطب ز کانازم (رودکی: ۵۲۵ ).


کلمات دیگر: