گاوسر، گاوسار، مانندسرگاو، گاومانند، گرزی که آنرابشکل سرگاوساخته باشند
آنچه بهیئت گاو است . یا گرز ( گرز. ) گاورنگ . گرز فریدون که سر آن بشکل سر گاو بود : بیامد خروشان بدان دشت جنگ بدست اندرون گرز. گاو رنگ . ( هرمزدنامه )
آنچه بهیئت گاو است . یا گرز ( گرز. ) گاورنگ . گرز فریدون که سر آن بشکل سر گاو بود : بیامد خروشان بدان دشت جنگ بدست اندرون گرز. گاو رنگ . ( هرمزدنامه )