کلمه جو
صفحه اصلی

لاییدن

فارسی به انگلیسی

complain, to bark

to bark


complain


فرهنگ فارسی

نالیدن، زوزه کشیدن، هرزه گفتن، ناله کننده، بلای
( مصدر ) ۱- نالیدن ۲- هرزه گویی کردن : ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما . ( مولوی لغ. ) ۳- عوعو کردن ( سگ ) : سگ لاید و کاروان گذرد . ( مثل ) .

( مصدر ) ۱- نالیدن ۲- هرزه گویی کردن : ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما . ( مولوی لغ. ) ۳- عوعو کردن ( سگ ) : سگ لاید و کاروان گذرد . ( مثل ) .

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) ۱ - ناله کردن ، زوزه کشیدن سگ . ۲ - هرزه گویی کردن .
(دَ ) (مص ل . ) ۱ - لاف زدن . ۲ - زوزه و ناله کردن سگ .

(دَ) (مص ل .) 1 - ناله کردن ، زوزه کشیدن سگ . 2 - هرزه گویی کردن .


(دَ) (مص ل .) 1 - لاف زدن . 2 - زوزه و ناله کردن سگ .


لغت نامه دهخدا

لاییدن. [ دَ ] ( مص )لائیدن. نالیدن. ( برهان ). عوعو کردن سگ :
حقوق خدمت و آنچ از نظایر اینست
که شرح قاعده آن زبان بفرساید
شروع می نکنم اندر آن که تا لطفت
نگویدم که فلانی دراز می لاید.
کمال اسماعیل.
پنجه در صید برده ضیغم را
چه تفاوت کند که سگ لاید.
سعدی.
|| هرزه گوئی کردن. هرزه چانگی کردن :
ملامتم مکنید ار دراز میلایم
بود که کشف شود حال بنده پیش شما.
مولوی.
- امثال :
سگ لاید و کاروان گذرد.
سگ لاینده گیرنده نباشد.
رجوع به لائیدن شود.

لائیدن. [ دَ] ( مص ) گفتن باشد لکن گفتنی نه بوجه چنانچه در هرزه لائیدن ، بیهده گفتن و هرزه لای ، هرزه گوی و هرزه لائی ، بیهده گوئی. برغست خائی ، ژاژخائی. یاوه سرای :
رعد را ابر گفته اینش کفش
وقت این لاف نیست هرزه ملای.
انوری.
آن خبیث از شیخ می لائید ژاژ
کژ نگر باشد همیشه عقل کاژ.
مولوی.
رجوع به ژاژ لائیدن شود. || نالیدن. ( برهان ). ناله کردن. فریاد کردن سگ. پارس کردن. وغ وغ کردن. هاف هاف کردن :
نیارد روی شیر شرزه دیدن هیچ سگ هرگز
به بانگ شیر نرلیکن ز راه دور سگ لاید.
لامعی.
پنجه در صید برده ضیغم را
چه تفاوت کند که سگ لاید.
سعدی.
- امثال :
سگ لاید و کاروان گذرد.

فرهنگ عمید

۱. نالیدن.
۲. زوزه کشیدن: پنجه در صید برده ضیغم را / چه تفاوت کند که سگ لاید (سعدی: ۱۴۶ ).
۳. هرزه گفتن.


کلمات دیگر: