کلمه جو
صفحه اصلی

خبایث

فرهنگ فارسی

جمع خبیثه
(صفتاسم ) جمع خبیث پلیدی ناپاکها .
خبائث

۱ - ( مصدر ) پلید شدن ناپاک گفتن . ۲ - ( اسم ) پلیدی ناپاکی . یا خبائث ذات . بدگوهری پلید گوهری . یا خبائث طینت . خبائث ذات . یا خبائث نفس . پلیدی نفس .

فرهنگ معین

(خَ یِ ) (ص . اِ. ) جِ خبیث .

لغت نامه دهخدا

خبایث. [ خ َ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) خبائث. رجوع به خبائث شود.

خبائث. [ خ َ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ خبیث به معنی شی پلیداست . ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از معجم الوسیط ) ( از متن اللغة ).
- اُم الخَبائِث ؛ شراب. می :
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبلة العذاری.
حافظ.

خبائث . [ خ َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خبیث به معنی شی ٔ پلیداست . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از معجم الوسیط) (از متن اللغة).
- اُم ﱡ الخَبائِث ؛ شراب . می :
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبلة العذاری .

حافظ.



فرهنگ عمید

پلیدی ها.

پیشنهاد کاربران

پلیدی


کلمات دیگر: