کلمه جو
صفحه اصلی

گریزه

فارسی به انگلیسی

contraband

فرهنگ فارسی

فرد یا گروه یا عامل خاصی که در توجیه ناکامی یک اقدام یا شکست یک سیاست مقصر معرفی می‌شود


فرهنگ معین

(گُ زَ یا زِ ) (اِ. ) قاچاق .

لغت نامه دهخدا

گریزه. [ گ ُ زَ / زِ ] ( اِ ) قاچاق : از ایران چای... را بی گمرک گریزه می آورند. ( از کتاب تحفه اهل بخارا ).

گریزه. [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش حومه شهرستان سنندج ، واقع در 8000گزی جنوب سنندج کنار شوسه سنندج به کرمانشاه. دارای 150 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

گریزه . [ گ ُ زَ / زِ ] (اِ) قاچاق : از ایران چای ... را بی گمرک گریزه می آورند. (از کتاب تحفه ٔ اهل بخارا).


گریزه . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 8000گزی جنوب سنندج کنار شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . دارای 150 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


دانشنامه عمومی

گریزه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سنندج در استان کردستان ایران است.
این روستا در دهستان حومه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۴۳۳ نفر (۳۵۵خانوار) بوده است.

فرهنگستان زبان و ادب

{scapegoat} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] فرد یا گروه یا عامل خاصی که در توجیه ناکامی یک اقدام یا شکست یک سیاست مقصر معرفی می شود


کلمات دیگر: