( فراخ آبرو ) خوش و دارای زندگانی با برکت و خرم
فراخ ابرو
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( فَ . اَ ) (ص مر. )گشاده رو، خوش - رو.
لغت نامه دهخدا
فراخ ابرو. [ ف َاَ ] (ص مرکب ) فراخ ابروی . رجوع به فراخ ابروی شود.
( فراخ آبرو ) فراخ آبرو. [ ف َ ] ( ص مرکب ) خوش و دارای زندگانی بابرکت و خرم. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به فراخ ابروی شود.
فراخ ابرو. [ ف َاَ ] ( ص مرکب ) فراخ ابروی. رجوع به فراخ ابروی شود.
فراخ ابرو. [ ف َاَ ] ( ص مرکب ) فراخ ابروی. رجوع به فراخ ابروی شود.
فرهنگ عمید
۱. گشاده ابرو.
۲. [قدیمی، مجاز] خوش رو، خوش خلق.
۲. [قدیمی، مجاز] خوش رو، خوش خلق.
کلمات دیگر: