کلمه جو
صفحه اصلی

فرشتوک

فرهنگ معین

(فَ رَ ) (اِ. ) پرستو.

لغت نامه دهخدا

فرشتوک. [ف َ رَ ] ( اِ ) همان پرستوک که خطاف باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). پرستوک. فرستو. فرستگ. فرشتک. فرشتو.

پیشنهاد کاربران

در گویش مردم ورامین فرشتک به معنی پاشیدن با فشار است.
مثال:انگشت دستش برید و خون فرشتک زد.
معنی:انگشت دستش برید و خون با فشار بیرون زد.


کلمات دیگر: