کلمه جو
صفحه اصلی

لاشیدن

فرهنگ معین

(دَ )(مص م . )غارت کردن ، تاراج کردن .

لغت نامه دهخدا

لاشیدن. [ دَ ]( مص ) پاشیدن. ( آنندراج ). || تاراج و غارت کردن. تباه کردن. ناچیز کردن. لاش کردن :
ای پسر گر دل و دین را سفها لاش کنند
تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش.
ناصرخسرو.
رنج کاران که گنج لاشانند
زرنگهدار و آب پاشانند.
سنائی.


کلمات دیگر: