( صفت ) کج نار است .
کبوس
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(کَ ) (ص . ) ناراست ، کج .
لغت نامه دهخدا
کبوس. [ ک َ / ک ُ ] ( ص ) کج و ناراست باشد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). کژ و ناراست را گویند. ( آنندراج ). کژ باشد. ( از فرهنگ اسدی ) :
بجز بر آن صنم عاشقی فسوس آید
که جز بر آن رخ او عاشقی کبوس آید.
بجز بر آن صنم عاشقی فسوس آید
که جز بر آن رخ او عاشقی کبوس آید.
دقیقی.
در فرهنگ جهانگیری کلمه بصورت کِیوس آمده است به همین معنی و صورت متن را هم ندارد.فرهنگ عمید
کج، ناراست، خمیده.
دانشنامه عمومی
کبوس (دهانه). کبوس (دهانه) یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۲ دهانه اقماری دارد.
این دهانه ۲ دهانه اقماری دارد.
wiki: کبوس (دهانه)
کلمات دیگر: