کلمه جو
صفحه اصلی

کبوتر باز

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که با کبوتر ان بازی کند . ۲ - آنکه بنگاهداری و پرورش کبوتر ان عقه دارد . ۳ - حیله گر محیل مکار : [ کی جواب نامه آید زان سرا پا ناز من کرد ضبط نامه بر شوخ کبوتر باز من ] . ( اشرف )

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) ۱ - کسی که به نگاه داری و پرورش کبوتران می پردازد. ۲ - کنایه از: حیله گر، مکار.

لغت نامه دهخدا

کبوترباز.[ ک َ ت َ ] ( نف مرکب ) که کبوتر باختن کار دارد. که در کار پرورش و پرواز دادن و باختن کبوتر اهتمام دارد. کسی که با کبوتران بازی می کند و در طیران و پرواز آنها گرو می بندد. ( ناظم الاطباء ). || کبوتربان. ( ناظم الاطباء ). زَجّال. ( ملخص اللغات حسن خطیب ). || کنایه از محیل و مکار است. || کنایه از رند پرکار است. ( آنندراج ) :
کی جواب نامه آید زان سراپا ناز من
کرد ضبط نامه بر شوخ کبوترباز من.
اشرف ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

کسی که در خانۀ خود دسته ای کبوتر نگه می دارد و آن ها را پرورش می دهد.


کلمات دیگر: