کلمه جو
صفحه اصلی

سارغ

فرهنگ فارسی

سارخ، بغچه، دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند
۱ - خورنده خوشه انگور با بن . ۲ - نوشنده .
بهنگامی که عبدالرزاق پسر بزرگ خواجه احمد حسن میمندی بقلعت نندنه موقوف بود

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - خورندة خوشة انگور با بن . ۲ - در فارسی : نوشنده .
(رُ یا رِ ) (اِ. ) نک ساروق .

(رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - خورندة خوشة انگور با بن . 2 - در فارسی : نوشنده .


(رُ یا رِ) (اِ.) نک ساروق .


لغت نامه دهخدا

سارغ. [ رَ ] ( ترکی ، اِ ) در ترکی نام گلی است زردرنگ. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

سارغ. [ رَ / رِ ] ( اِ ) چادرشب. سفره. بقچه. ( فرهنگ گیلکی ) ( فرهنگ لارستانی ). رجوع به سارخ ، سارغ ، سارق ، ساروغ ، ساروق شود.

سارغ. [ رِ ] ( ع ص ) خورنده خوشه انگور با بن. ( منتهی الارب ). || در بیت زیر ظاهراً بمعنی اعم نوشنده آمده است :
گردان برهر نوبری گل سارغ از مل ساغری
وان مل محک هرزری با گل محاکا داشته.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 398 ).

سارغ. ( اِخ ) ( ... شرابدار ) بهنگامی که عبدالرزاق پسر بزرگ خواجه احمدحسن میمندی بقلعت نندنه موقوف بود کوتوالی آن قلعه را داشت و چون با عبدالرزاق بمهر رفتار کرده بود بعد از وزارت احمد حسن نواخت و خلعت یافت. رجوع به تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 149 و 150 شود.

سارغ . (اِخ ) (... شرابدار) بهنگامی که عبدالرزاق پسر بزرگ خواجه احمدحسن میمندی بقلعت نندنه موقوف بود کوتوالی آن قلعه را داشت و چون با عبدالرزاق بمهر رفتار کرده بود بعد از وزارت احمد حسن نواخت و خلعت یافت . رجوع به تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 149 و 150 شود.


سارغ . [ رَ ] (ترکی ، اِ) در ترکی نام گلی است زردرنگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).


سارغ . [ رَ / رِ ] (اِ) چادرشب . سفره . بقچه . (فرهنگ گیلکی ) (فرهنگ لارستانی ). رجوع به سارخ ، سارغ ، سارق ، ساروغ ، ساروق شود.


سارغ . [ رِ ] (ع ص ) خورنده ٔ خوشه ٔ انگور با بن . (منتهی الارب ). || در بیت زیر ظاهراً بمعنی اعم نوشنده آمده است :
گردان برهر نوبری گل سارغ از مل ساغری
وان مل محک هرزری با گل محاکا داشته .

خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 398).



فرهنگ عمید

دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند، بقچه.

پیشنهاد کاربران

در گویش مردم مهاباد اصفهان واڑه سارق یا سارغ که با ضم "ر" تلفظ می شود به معنای دستمالگونه بزرگی ( که از بقچه، بزرگتر و از چادرشب، کوچکتر است. ) می باشد که معمولا برای انتقال یونجه و علف ( و مواردی شبیه این ها ) که از باغ ها یا دشت ها چیده شده اند، مورد استفاده قرار می گیرد.


کلمات دیگر: