کلمه جو
صفحه اصلی

اشکور

فرهنگ فارسی

دهی است از حومه شهر بابک شهرستان یزد و سکنه آن ۴۲۳ تن می باشد . محصول آن غلات شغل اهالی زراعت و زنان بکار های قالیبافی و کرباس بافی مشغولند .

لغت نامه دهخدا

اشکور. [ اِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش شهربابک شهرستان یزد که در نه هزارگزی خاور شهربابک و هفت هزارگزی جنوب راه فرعی فیض آباد به شهربابک واقع است. محلی جلگه ، معتدل و مالاریائی و سکنه آن 423 تن میباشد. مذهب مردم شیعه و زبان آنان فارسی است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است. راه آن فرعی است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

پیشنهاد کاربران

اشکور eshkowr:نادَشت، پُشته و تپه. کور:دشت و صحرا، اِش پیشوند به معنی برون و بیرون - ex . روی همرفته روستاهایی را که در تپه ها و پشته ها جای دارند و راه عبور آنها صعب العبور هستند.

تفکیک واژه اشک بمنی ابی که از چشم جاری میشود ور با گویش محلی داشتن وبودن وپهلو معنی میشود که معانی فوق روی هم کلمه اشکور راتشکیل میدند که تشریح فلسفی ان این است که ساکنین ان منطقه با رنج زحمت روزگار میگذرانند ونتیجی جز در دورنج نمیگیرند


کلمات دیگر: