کلمه جو
صفحه اصلی

نیم جوان

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - کسی که باواسط جوانی رسیده . ۲ - اسب رام نشده و دست آموز نگشته .

لغت نامه دهخدا

نیم جوان. [ ج َ ] ( ص مرکب ) مردی که نصف عمر خود را گذرانیده باشد. ( ناظم الاطباء ). کسی که به اواسط جوانی رسیده باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). || اسب رام نشده و دست آموز نگشته. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: