( مصدر اسم ) جمع مناظره [ چون مناظرات و معارضات ایشان بدین جا رسید شیر خود را آشفته و زنجیر صبر گسسته ... ] ( مرزبان نامه . ۱۳۱۷ ص ۱۱۳ )
مناظرات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مناظرات. [ م ُ ظَ ] ( ع اِ ) با هم بحث کردنها. ( غیاث ) ( آنندراج ). مجادله ها. مباحثه ها. بحثهای با یکدیگر. ( از ناظم الاطباء ). ج ِ مناظرة : چون مناظرات و معارضات ایشان بدین جا رسید شیر خود را آشفته و زنجیر صبر گسسته... ( مرزبان نامه چ سال 1317 ص 113 ). از سایر انواع مجازات... مکالمه جمادات و حیوانات غیرناطق است چون مناظرات تیغ و قلم و شمع و چراغ و... ( المعجم چ دانشگاه ص 368 ). مراد از قبول حق آن است که در مناظرات و محاورات هرگاه که حق از طرف دیگری مشاهده کند با او طریق مکابرت نسپرد. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 352 ). رجوع به مناظرة شود.
کلمات دیگر: