( صفت ) مرکبی که گامهای بلند بردارد و تیز رود فراخ قدم .
فراخ گام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فراخ گام. [ ف َ ] ( ص مرکب ) مرکبی که گامهای بلند بردارد و تیزرو باشد: اسب فراخ گام. ( یادداشت بخط مؤلف ). فراخ قدم. رجوع به فراخ قدم شود.
فرهنگ عمید
۱. آن که گام های بلند و فراخ برمی دارد، تیزرو، فراخ قدم.
۲. [مجاز] لاابالی، بی بندوبار.
۲. [مجاز] لاابالی، بی بندوبار.
کلمات دیگر: