جمع عذرائ
( صفت ) ۱ - بکر دوشیزه ( دختر ) ۲ - گوهر ناسفته . ۴ - چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند . ۵ - یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم .
جمع عذرائ
( صفت ) ۱ - بکر دوشیزه ( دختر ) ۲ - گوهر ناسفته . ۴ - چنان باشد که هر که متواتر یازده ندب از حریف ببرد گویند عذرابرد و از حریف یکی به سه آن چه گرو کرده بودند بستاند باز چون حریف دوم یازده ندب متواتر ببرد گویند وامق برد و یکی از حریف بستاند . ۵ - یکی از دوره های ملایم موسیقی قدیم .
جمع عذرائ